نمایش نتایج: از 1 تا 8 از 8

موضوع: خیانت

2131
  1. بالا | پست 1
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    May_2013
    شماره عضویت
    5416
    نوشته ها
    7
    سپاس
    0
    0
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    Lightbulb خیانت

    سلام  بعد از دو سال زندگی مشترکم فهمیدم زنم درحقم خیانت کرده در حالی کنار منه داره به دوستش اس میده عاشقتم در ظاهر خیلی پاک و بدور از گناه و خیانته اما .............
    الان دو ماهه درگیر این مسئه شدم و دارم طلاق میگیرم ولی هر چی سعی میکنم اروم باشم نمیتونم شبا خواب ندارم و از فکر خیانت و کاری که در حقم کرده داغون میشم
    تو زندگیمون چیزی براش کم نزاشتم چه از لحاظ مالی چه روحی ، روانی و جنسی
    دوران عقدمون طوری بودیم که همه بهمون حسودیشون میشد و لی چند وقت از زندگیمون نگذشت که روز به روز رابطش بامن سردوسرد شد  با هاش خیلی حرف میزدم حتی مشاوره میرفت اما انگار فایده نداشته بود چون بعدا فهمیدن پای کسی دیگه در میونه ازدواجی که اول از طرف اون شروع شد وخودش ساخت بعد خراب کرد همچی رو  چرا بعضی ها اینقدر پستند  تاثیر بدی روی زندگیم گذاشته قبلا توی کارم موفق بودم ولی الان نمیتونم روی کارم (برنامه نویسی و شبکه ) تمرکز کنم
    اعتمادم به دیگران از بین رفته همش دوست دارم تنها باشم ، حال مهمونی ها رو (که قبلا همیشه همه رو دور هم جمع می کردم ) ندارم کلا چند وقته به قول بچه ها رفتم تو لاک خودم  دوست دارم به حالت قبل برگردم اما انگار یه چیزی از درون نمیزاره فکر به گذشته، زندگی داغون ..............
    لطفا کمکم کنید

  2. بالا | پست 2
    ناظم همیاری

    عنوان کاربر
    ناظم همیاری
    تاریخ عضویت
    February_2013
    شماره عضویت
    4733
    نوشته ها
    769
    سپاس
    1,035
    870
    نوشته های وبلاگ
    33
    دریافت
    0
    آپلودها
    12

    RE: خیانت

    سلام دوست عزيز به همياري خوش آمدين:

    شما و ايشون چند سالتونه؟ چند وقت نامزد بودين؟ چطوري باهم آشنا شدين؟ چه جوري فهميدين ايشون دارن به شما خيانت ميكنند؟ نظرخانومتون چي بود در مورد خيانتي كه مرتكب شدن؟ از گرفتن طلاق ايشون راضي هستن؟ نتيجه مشاوره اي كه رفتين چي بود؟ 

  3. بالا | پست 3
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    May_2013
    شماره عضویت
    5416
    نوشته ها
    7
    سپاس
    0
    0
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: خیانت

    سلام با تشکر از شما
    من 28 سالمه و ایشون 24 سالشونه
    6 ماه نامزد بودیم بعد جشن عقدیمونو گرفتیم که اونم شش ماه طول کشید
    همسر به دوستی به نام فرزانه زیاد اس میداد و هر چی اس میومد رو سریع پاک میکرد 
    شماره دوستشو که گرفتم دیدم پسری جواب میده بهش شک کرده بودم  با هاش مطرح کردم اول این قضیه رو قبول نمیکرد با پادرمیونی پدرو مادرش گفت فقط یه اس مس بازی ساده بوده نمیدونسته پسره و کلی معذرت خواهی منم چون دوسش داشتم قبول کردم، مشاوره که میرفتیم میگفت ساعت کار من زیاده با پیشنهادشون من کارم رو نصف کردم و هر روز تقریبا ساعتای 1 یا 2 ظهر خونه بودم  و ایشون هم به پیشنهاد خودش موبایلشو داد به من که حس نیتشو نشون بده 
    اما یه روز که از خونه رفتم بیرون و قرار بود تاشب نیام تو راه با موتور تصادف کردم تو اون لحظه خیلی به خودم بد بیرا گفتم (ولی نمیدونستم تصادفم حکمتی داره) چون سرو صورتم خونی بود مجبور شدم به خونه برگردم ولی دیدم کسی خونه نیست تلفن هم نداشت باهاش تماس بگیرم سر کوچه اونقدر وایستادم تا حداقل شکی که بهش کرده بودم برطرف بشه اما دیدم همسرم سوار موتور پسری رسیدن و وارد کوچه شدن منو (پشت یه ماشین بودم)ندیدن بعد کلی معاشقه خواستن از هم جدا شن من سر رسیدم.......... تازه اون زمان بود که فهمیدم از همون دوستش یه گوشی گرفته
    اشنایی ما از طریق خانوادمون بود اول جواب منفی داد به بهانه درس خواندن منم چون اون زمان درگیر امتحانات دانشگاه بودم پیگیری نکردم تا اینکه همسرم خودش به من پیامک زد و گفت جوابش برای ازدواج مثبته
    با خانواده مشورت کردم و قرار خواستگاری رو گذاشتیم
    من تمام شرایطمو بهش گفتم. اولش ایشون شرایطشونو نمی گفتن بهانه خجالتو از این جور حرفا و لی بعد از یه مدت رفت امد شرایتشو گفت و منم قبول کردم 
    هنوز درگیر طلاقم  چون دو بار بهش اعتماد کردم و بخشیدمش فکر میکن طلاق بهترین راه باشه اما این روزا خیلی بد میگذره چون حرفاش یادم میاد که میگفت (نمیدونم چطور بعضی ها در حق همسرشون خیانت میکنن واقعا ادمای کثیفین)
    چطور میشه به کسی اعتماد کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  4. بالا | پست 4
    ناظم همیاری

    عنوان کاربر
    ناظم همیاری
    تاریخ عضویت
    February_2013
    شماره عضویت
    4733
    نوشته ها
    769
    سپاس
    1,035
    870
    نوشته های وبلاگ
    33
    دریافت
    0
    آپلودها
    12

    RE: خیانت

    سلام دوست عزيز:


    به نظرتون بجز طلاق راه حلي ديگه اي هست؟ اگه راه حلي باشه حاضرين دوباره با ايشون زندگي كنيد؟ نظر خود دختر خانوم در مورد جدايي چيه؟ چرا ايشون به شما خيانت كردن؟ شما همه نيازهاي ايشون رو برآورده ميكردين؟ مشكل خاصي تو زندگيتون نبود؟نظر خانواده ها در مورد اين قضيه چيه؟ 

  5. بالا | پست 5
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    May_2013
    شماره عضویت
    5416
    نوشته ها
    7
    سپاس
    0
    0
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: خیانت

    سلام
    دوبار بخشیدمش اما کارشو ادامه داد البته چند ماهی خیلی خوب میشد ولی باز برمیگشتیم سر جای اول
    چونکه این مسئله اخر ایشون بدجوری با ابروم  بازی کرد وقضیه رو همه فهمیدن به نظرم راهی برای ادامه نمونده
    یکم دهن بینه اولش خیلی اظهار پشیمونی می کرد ولی حالا که دیده من برای طلاق جدییم می گه با تو خوشبخت نیستم من به تو شک دارم و... وقتی برای شکش سوال کردم که چرا به من شک کرده جواب نمیده چون در دوران زندگیمون خانوم همکاری هم به همراهم زنگ میزد روی اسپیکر میزاشتم تا همسرم هم بشنوه چی میگه و تاکیید میکردم که دیگه زنگ نزنه همسرم از اینکار من خوشحال بود و بارها از تشکر کرد
    دوست نداره ازم جدا شه
    فکر میکنم علت خیانتش دختر داییش بوده چون اصلا پابنده این حرفانیست  خودشم چیز خاصی نمیگه
    تمام سعیم رو برای برطرف کردن نیازهاش انجام میدادم تو 3 ماه اول هم خوب بود ولی نمیدون چرا کم کم سرد شد
    و من با این قضیه مشکل داشتم که چرا اینقدر سرد البته این اواخر هم منم نسبت بهش خیلی سرد شده بودم چون هر وقت به سمتش میرفتم با سردی جواب میداد.
    خانواده من اصرار بر جدا شدن داره و میگن کسی که 2 بار خیانت کنه و ببخشیش و بار سوم خیانت کنه مطمئن با در اینده پابنده زندگی نیست
    خانواده همسرم دوست نداره ما جدا شیم
     

  6. بالا | پست 6
    ناظم همیاری

    عنوان کاربر
    ناظم همیاری
    تاریخ عضویت
    February_2013
    شماره عضویت
    4733
    نوشته ها
    769
    سپاس
    1,035
    870
    نوشته های وبلاگ
    33
    دریافت
    0
    آپلودها
    12

    RE: خیانت

    سلام دوست عزيز:

    ببينيد خيانتي كه خانوم شما مرتكب شده ميتواند به 2 دليل باشد :

    اول اينكه يا همسرتون با اين شخص قبل از اينكه با شما ازدواج كند رابطه داشتند و نتونستند از ايشون حتي با وجود تشكيل

    زندگي مشترك جدا بشن يا اينكه اين رابطه بعد از ازدواج بوده كه ميتواند دليل بر وجود كمبود و يا رفتارهايي  باشد كه موجب

    شده ايشون دست به اين كار بزنند 


     دكتر اسماعيلي عزيز در اين مواقع حرفهاي خيلي خوبي رو بيان ميكنند ايشون مي گويند كه:

    هزار بار عرض کردم و تا زمانی هم که جان داشته باشم میگم که رفتار ما مثل توپ به دیوار میخوره و به سمت

    خودمون
    برمیگرده

    من که شما رو نمیشناسم و بعید هم میدونم که کسی داخل این سایت شما رو بشناسه اما بیا خودت وجدانت رو قاضی کن

    و ببین که چه کسی در پیدایش این خیانت مقصر بوده ؟

    یا باید یگی که همسرت هوسبازه و هیچ تعهد و وفاداری به شما ،  و زندگیش نداره

    یا اینکه باید قبول کنی که یک شخصی این زمینه خیانت رو برای همسرت مهیا کرده

    کجای دنیا دیدی که زنی عاشق همسرش باشه و از کسی تلفن بگیره ؟

    میشه بگی که چه زمانی با همسرت شطرنج بازی کردی ؟

    میشه بگی که چه زمانی با همسرت پاسور بازی کردی ؟

    میشه بگی که چه زمانی با همسرت بیرون از منزل شام خوردی ؟

    میشه بگی که چه زمانی با همسرت به شهربازی و پارک و کوه رفتی ؟

    میشه بگی که چه زمانی با همسرت درد و دل کردی ؟

    میشه بگی که چه زمانی با همسرت رابطه جنسی عاشقانه داشتی ؟

    میشه بگی که چه زمانی با همسرت از ته دل خندیدی ؟

    میشه بگی که چه زمانی با همسرت دعوا کردی ؟

    میشه بگی که چه زمانی با همسرت مشاجره کردی ؟

    میشه بگی که چه زمانی با همسرت کتک کاری کردی ؟



    مراجعي بود حرف خيلي قشنگي زد ،  گفت هر گلی بسته به نوعش مراقبتهای ویژه ای میخواهد که باید آنرا شناخت و

    برایش برنامه ریزی کرد و بر طبق اصولی آنرا نگهداری کرد. اکثر گیاهان یک سری نگهداری های کلی دارند.مثلا همه گیاهان

    نیاز به توجه و نور و محبت و … دارند


    در آخر  من پيشنهاد ميكنم كمي با خودتون خلوت كنيد ببينيد كجا اشتباه كرديد و چه عاملي باعث شده ايشون با وجود

    علاقه به شما دست به خيانت بزند و مخفيانه با كس ديگه اي رابطه برقرار كنند  كمي صبر كنيد و بدانيد جدايي و طلاق

    ميتواند آخرين راه حل باشد اگه شما هنوز به همسرتون و به زندگيتون علاقه داريد بهتره به اتفاق هم پيش يه مشاور

    مختصص حضوري مراجعه كنيد تا اين مشكل از ريشه حل و بر طرف بشود.


    موفق باشيد 
     

  7. بالا | پست 7
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    May_2013
    شماره عضویت
    5416
    نوشته ها
    7
    سپاس
    0
    0
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: خیانت

    با سلام  و ممنون از پیگیریتون
    بار اول که اتفاق افتاد گفت توی دانشگاه  با هاش اشنا شده (زمانی که نامزد کردیم ترم اخر بود) ولی الان میگه بهعد از ازدواج بوده کدومشو راست میگه نمیدونم
    دفعه اول من خودمو مقصر میدونستم گفتم شاید زیاد درگیر کار شدم برا همین کارم رو خیلی کم کردم بیشتر کنارش بودم و لی خب شک هم بهش داشتم تا اینکه مزاحم تلفنی خونه زیاد شد هربار میگفتم کیه میگفت مزاحمه دیگه نمیدونم
    پرینت مکلمه خونه رو که گرفتم دیدم از خونه هم به اون شماره زنگ میخوره خیلی عصبانی شدم و قضیه بهش گفتم با اینکه پرینت تلفن جلوش گذاشتم هیچ جوابی نداد جز نمیدونم شاید اشتباه شده منم برای اینکه بفهمم واقعا راست میگه یا نه کامپیوتر رو تنظیم کردم که تمامی مکالمات رو ضبط کنه
    بعد از گوش دادن به مکالماتش قضیه رو فهمیدم
    نمیدونم شایدم خودم مقصرم ولی هرجور دوست داشت تغییر کردم چند جا مشاوره رفتیم هر روز تلفنی با مشاورش حرف میزد  چرا بازم اینکارو کرد ...........
    همش از گذشته و کار اشتباهش می گفت
    باید چیکار میکردم ، چجوری رفتار می کردم ، یه مدت هر وقت از سر کار میومدم خونه مریض بود (سر درد شدید داشت که بعد کلی دکتر رفتن مشخص شد برای استرس بعد از برملا شدن قضیه به حالت عادی برگشت) با صبر حوصله با هاش رفتار میکردم
    خیلی بهش علاقه داشتم و الان بعد از 2 اماه هر روز تنفر نسبت بهش و خانوادش بیشتر میشه مخصوصا از وقتی که قضیه دختر داییش (انم در حق همسرش خیانت کرده) بر ملا شد و فکر میکنم نمیشه دیگه به کسی اعتماد کرد
     

  8. بالا | پست 8
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    May_2013
    شماره عضویت
    5439
    نوشته ها
    42
    سپاس
    0
    0
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: خیانت

    سلام
    اينهايي كه شما داريد ميگيد و كارهايي كه براي بهتر شدن زندگيتون كرديد نشان از دو قضيه داره
    اول اينكه ايشون شما رو دوست نداره و قبول نداره و فقط بنا به دلايلي خواسته ازدواج كنه و نخواسته زندگيش از هم بپاشه كه رو نكرده عدم علاقه ش رو
    دوم اينكه ايشون بيماري خاص رواني داره كه نميتونه پايبند به يك نفر باشه
    اما برادر من ربطي به دختر داييش نداره و زندگي اون با شما جداست شايد اتفاقي اين ماجرا واسه دو نفر در خانواده پيش بياد دليلي نداره شما از كل خانواده ايشون متنفر باشي و يا اينكه به همه بدبين د آخر اوني كه تصميم نهايي رو ميگيره خود شما هستي فقط خدا رو شكر كه بچه نداريد
    موفق باشين

کاربران دعوت شده

© تمامی حقوق برای همیاری ایران محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد