دوستی با جنس مخالف: جاذبه ها، مانع شناخت کامل
وقتی شما در مسیری تاریک حرکت می کنید، برای اینکه به زمین نخورید یا به بیراهه نروید نیازمند نور و چراغ اید. بنابراین به عنوان مثال چراغ قوه ای در دست می گیرید و حرکت می کنید. روشن است که هرچه نور این چراغ قوه قوی تر باشد حرکت شما مطمئن تر است، هم پیش پایتان روشن تر است و هم مسیر و فاصله ای دورتر را می توانید ببینید.
حال هر عاملی که نور این چراغ قوه را ضعیف کند حرکت شما را با خطر بیشتری مواجه می سازد. مثلا اگر صفحه ی شیشه ی آن کثیف و آلوده و غبارگرفته باشد، نور کمی به بیرون می آید و شما را دچار مشکل می کند.
اگر شما می خواهید در مورد دختر یا پسری شناخت حاصل کنید که ببینید “آیا او فرد مناسبی برای زندگی من هست؟” “آیا او تناسبی با من دارد؟” و “آیا می توانم با او یک زندگی گرم و صمیمانه و پایدار تدارک ببینم؟”، نیاز به تعقل و تامل فراوان دارید. نور عقلتان باید به قدری قوی باشد که بتوانید زوایای پنهان و آشکار او را شناسایی کنید و از رفتارهای ظاهری او پی به نیت های درونی و باطنی اش ببرید.
حتما قبول دارید که شناخت یک انسان از شناخت یک شیء مانند میز و صندلی سخت تر است و دید و بصیرت بیشتری می طلبد. در چنین شرایطی باید بسیار مراقب باشیم که چیزی نور عقل ما را ضعیف نکند و مانع و حجابی برای دیدن آنچه باید ببینیم نشود. هر عاملی که مانع تعقل و تأمل جدی و کافی شما بشود، قطعا می تواند زندگی تان را دستخوش ناگواری ها و سختی های فراوان کند و پشیمانی های عمیقی در پی داشته باشد.
اما چه چیز مانع تعقل و در نهایت شناخت درست و دقیق یک فرد می شود؟چه چیز نور عقل انسان در چنین شرایطی ضعیف و دید آن را کور میکند؟
واقعیت این است که خداوند مهربان، بین دو جنس مخالف، دختر و پسر، جاذبه ای قرار داده است؛ جاذبه و گرایشی جدی و انکار ناپذیر، این تمایل و گرایش چیزی نیست که بخواهیم آن را برای هم ثابت کنیم یا برای آن دلیل و مدرک بیاوریم، همه ی ما این جاذبه را حس کرده ایم. و البته این جاذبه از جمله الطاف و موهبت های الهی است و هرگز نباید آن را نقطه ضعیفی برای خود بدانیم. تمایل به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک و تولید فرزند و بقا و پایداری زندگی مشترک، به میزانی چشمگیر به همین جاذبه هایی وابسته است که خداوند میان دو جنس مخالف قرار داده است.
این جاذبه ها و تمایلات نسبت به جنس مخالف در جوانی به اوج خود می رسد، تا جایی که گاهی دختر و پسر را پس از مدتی ارتباط به جایی می رساند که اظهار می کنند: “من به شدت به او وابسته هستم” “زندگی بدون او برایم پوچ و بی معناست” “او را از ته قلب دوست دارم و در فراق و نبود او بی تاب و بی خوابم”.
متاسفانه این جاذبه های انکارنشدنی، بیشترین اثر منفی را بر قدرت تعقل و اندیشه ی انسان می گذارد و هرچه رابطه ی دختر و پسر جدی تر، بیشتر و طولانی تر شود، قدرت تعقل هم ضعیف تر می شود و حتی می تواند کاملا دید عقل انسان را کور کند؛ تا جایی که وقتی به آن دخترخانم می گویی (آن پسری که با او دوست هستی این عیب آشکار و برجسته را دارد) یا اصلا به چشمش نمی آید و انکار می کند یا به دیده ی اغماض نگاه می کند که (مسئله ی مهمی نیست، به این شدت هم که می گویید نیست… ان شاءالله درست می شود. به مرور زمان اصلاح می شود…)
و وقتی به آن پسر از عیب روشن و بزرگ آن دختر می گوید، جبهه می گیرد و حتی گاهی با پرخاش شما را متهم به بدبینی می کند.
در حقیقت، جاذبه ها و تمایلات و هیجانات و عواطف این جوان را به نقطعه ای رسانده که ضعف های بزرگ را یا کوچک و قابل گذشت می بیند یا اصلا ضعف نمی داند.
اگر شما عقیده دارید که باید برای شناخت بیشتر همسر آینده تان، با این دختر یا پسر مدتی (چند هفته ای، چند ماهی) دوست باشید تا در این رفت و آمدها و گفتگوها برای شما شناخت حاصل شود، مطمئن باشید اصلاً چنین اتفاقی نمی افتد. بلکه این ارتباط به شما بیشتر شناخت واهی می دهد و شما را به اشتباه و گمراهی می اندازد. در حقیقت شما ابتدا رابطه ای را تدارک می بینید، هیجانات و عواطف را تحریک می کنید و در نتیجه ی گسترش این رابطه آن را به اوج می رسانید و بعد، در چنین شرایطی می خواهید عقلاً بررسی کنید که او فرد مناسبی برای ازدواج هست یا نه!! در این زمان دچار چنان تعلق خاطر و وابستگی عاطفی شدیدی شده اید که دیگر نمی توانید درست اندیشه کنید.
عبرت آموز اینجاست که اگر در چنین شرایطی که مدتی از دوستی این دختر و پسر گذشته، یکی یا هر دو مجاب شوند که بروند و با یک مشاور آگاه و باتجربه مشاوره کنند، بیش از اینکه بخواهند از نظرِ به دور از حب و بغضِ این مشاوره بهره بگیرند که این ازدواج صلاح است یا نه، بیشتر به دنبال گرفتن مهر تأیید از او هستند و با بحث کردن با مشاور، سعی دارند او را متقاعد کنند که این ازدواج درست و عالی است!
دقت کنید ما با شما که عقیده دارید باید اول طرفتان را خوب بشناسید و بعد ازدواج کنید صددرصد موافقیم و شما را به سبب داشتن این باور درست و نظر عالی تحسین می کنیم، اما به همین شدت هم می گوییم که دوستی قبل از ازدواج، به واسطه ی همین جاذبه های کورکننده هرگز روش درستی برای شناخت نیست و ابداً نمی توان به آن اعتماد کرد. اگر شما به کسی بگویید از یک فروشگاه با چشمان بسته لباسی با کیفیت و شرایطی عالی را اتنخاب و تهیه کند، چقدر احتمال می دهید که او انتخابی شایسته کند؟ با توجه با آنچه گفتیم، شناخت همسر آینده از طریق دوستی های قبل از ازدواج، به این مثال بسیار نزدیک است.
منبع: کتاب دوستی های قبل از ازدواج