-
2013_03_19, 20:25
بالا |
پست 1
مردم داري ازديدگاه اسلام
یکی از ضرورتهای اخلاق مسلمانی و معاشرت مکتبی، «مردم داری» است. یعنی با مردم بودن، برای مردم بودن، در خدمت دیگران بودن، شریک درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن. همراهی و همدردی و همگامی و همخونی با دیگران و هر نام دیگری که بتوانی بر آن بگذاری، لیکن واقعیت، همه یکی است، یعنی خود را خدمتگزار و غمخوار دیگران دیدن و دانستن. این، رمز و راز حیات اجتماعی یک مسلمان است و برای او «پایگاه مردمی» و برخورداری از رأفت و رحمت و مودّت و حمایت مردم را فراهم میآورد. ماهی به آب زنده است و یک مسلمان اجتماعی، به حسن سلوک با دیگران. باید دید چه چیزهایی و چگونه رفتارهایی و چه روحیّاتی این زمینه و موقعیت و پایگاه را برای انسان پدید میآورد؟ وقتی هدف یک مسلمان، خدمت بیشتر به همنوعان است، باید راه و رسم آن را هم آموخت. مردمداری، یکی از این رمزها است.نمودهای مردمداری: بدون شناخت نمودها و شاخصهای مردم داری و این خصلت نیکو، نمیتوان به رمز آن دست یافت. چه روحیهها و خصلتهایی سبب جذب دیگران میشود؟ جذبی که راهگشای توفیق بیشتر برای خدمت و هم دلی باشد. برخی از این نمودها از این قرار است:
1. خوش اخلاقی: «حسن خلق» کمندی است که دیگران را در دام محبت اسیر میکند. کیست که از برخورد شایسته خوشش نیاید و جذب چنین انسانی نشود؟از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: حدّ و مرز اخلاق نیک، چیست؟ فرمود: آن است که: اخلاقت را نرم کنی، کلامت را پاکیزه سازی، با چهرهای باز و گشاده با برادران دینیات روبه رو شوی. گشاده رویی، از بارزترین صفات رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بود که سهمی عمده در جذب مردم به اسلام و شیفتگی آنان به شخص پیامبر اسلام داشت. خداوند درباره این خصلت مردمی رسول اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید:« فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حُولِکَ»به خاطر رحمت الهی بود که برای مردم نرم شدی و اگر تندخو و خشن و سخت دل بودی، از دور تو پراکنده میشدند. در ادامه آیه میفرماید: پس، از آنان درگذر، برایشان استغفار کن، و درکار با آنان مشورت نما. گویا که «عفو»، «استغفار» و «مشورت»، نمونههای دیگری از حسن خلق و رفتار مردم دارانه و جاذب است، چرا که نوعی اعتماد به مردم و به حساب آوردن آنان است و چنین برخوردی، عامل جاذبه شخص میگردد.
2. عفو و گذشت: کینه توزی و لجاجت، ویژه روحهای حقیر و همتای پایین است. برعکس، آنان که نظر بلند و روح بزرگ دارند، پوزشها را میپذیرند، از خطاهای دیگران چشم میپوشند و از حق شخصی خویش در میگذرند. بلندنظری انسان، عامل محبت دلهای دیگران است. برای خود انسان نیز نوعی لذّت روحی دارد و گفتهاند:« در عفو، لذّتی است که در انتقام نیست.» عفو و گذشت و چشم پوشی و نادیده گرفتن لغزشهای دیگران، دانههای جلب محبت است و دیگران را خوشبین، وفادار و با محبت نگاه میدارد. امام سجاد علیه السلام در دعای بلند «مکارم الاخلاق» از خداوند این گونه میطلبد:«خداوندا !... مرا ثبات قدم و استوار بدار، تا با ناخالصان و دغل ها، خیرخواهانه برخورد کنم.و هر کس از من دوری گزید، من به او نیکی کنم،و به کسی که مرا محروم کرده، بذل و عطا کنم،و با آن که با من قطع رابطه کرده، بپیوندم ،و کسی را که غیبت مرا کرده است، به خوبی یاد کنم،توفیقم ده که نیکی را سپاسگزار باشم،و... از بدی، چشم پوشم و درگذرم».اینهاگوهرهای تابناکی در شیوههای معاشرت است. گفتن اینها در زبان، آسان است، اما عمل، بسیار سنگین است و جز از همتهای والا و روحیههای زیبا برنمیآید و باید توفیقش را از خدا طلبید.
3. بخشش و محبت: آدمیزاد، بنده احسان است. به هر کس نیکی کنی، او را رام و مطیع خویش میسازی و به هر کس محبت و لطف کنی، دلش را فتح کردهای. به قول سعدی:بنده حلقه بگوش، ار ننوازی، بـرودلطف کن لطف، که بیگانه شود حلقه بگوشاین تعلیم حضرت رسول صلی الله علیه وآله است که :«ای مردم ! میدانم که نمیتوانید با اموالتان همه مردم را راضی کنید، ولی با چهره باز و گشاده رویی و خوش اخلاقی، میتوانید ».و سخن مولایمان حضرت امیر علیه السلام چنین است: «بالإیثار یُستَرَقُّ الأحرارُ»؛ آزاد مردان، با ایثار، بنده و غلام میشوند. البته بنده و غلام خوبیها و کرامتهای اخلاقی، این هم گام دیگری در جذب دلها و ایجاد الفتها و تحکیم رابطههای عاطفی در جامعه بشری است.
4. تواضع و خاکساری: هم چنان در پی بیان نمونههایی از روحیه «مردم داری» هستیم. افتادگی و تواضع و فروتنی، یکی دیگر از این ویژگیهاست. چنین کسان میتوانند مردم را دور شمع وجود خودشان جمع کنند، آن گونه که پیامبر خدا بود و انجام میداد. تکبّر، پشت انسانها را خالی میکند و زیر پا را هم! مردم، از پیرامون افراد مغرور و متکبّر و خودخواه پراکنده میشوند بر عکس آن، تواضع، مردم را به محبت و عنایت و حمایت میکشاند. امام علی علیه السلام فرموده است: سه چیز موجب محبت دیگران میشود : «الدّینُ وَ التّواضُعُ وَ السَّخاءُ»؛ دینداری، فروتنی وبخشندگی. مغروران و خود بزرگ بینان، هرگز نمیتوانند با جمعی کار کنند و حمایت آنان را همواره همراه خود داشته باشند. اگر هر چند صباحی مردم در پی آنان باشند، به تدریج رها شان میکنند. میگویی نه؟ به اطراف و دوستانت بنگر، و به آنان که کاری در دست شان است دقت کن. ببین متکبّران در میان مردم جا و محبوبیّت دارند، یا متواضعان؟
5- حوصله و تحمل: «سعه صدر» وسعت نظر و ظرفیت لازم داشتن، از نمونههای دیگر «مردم داری» است. گاهی افراد، بی حوصله اند، از جایی و چیزی ناراحتی دارند، یا ضرر و آسیبی دیده اند، یا تحت فشار و گرفتاریاند، توقّعهایشان بالاست، عصبانی میشوند، حرف تند میزنند و...آن که صبور باشد و بردبار میتواند با مردم کنار آید، آن که تحمّل حرفها، تندیها و بداخلاقیها را در «مکتب صبر»، تمرین و تجربه کرده باشد، میتواند در ارتباط با مردم، به خدمت خویش و حضور کریمانه در کنارشان ادامه دهد. خود تحمّل و مقاومت، برای انسان، هوادار درست میکند. از کوره در نرفتن، بردباری نشان دادن، خشمگین نشدن، از آثار این «ظرفیّت» است. کسی که از این ویژگی اخلاقی برخوردار باشد، از یاری و حمایت دیگران هم برخوردار خواهد بود. باز بشنویم از کلام امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود : « بِالحِلمِ تَکثُرُ الأنصارُ .» و نیز این کلام نورانی آن حضرت «بِلأحتِمالِ وَ الحِلمِ یَکُونُ لَکَ النّاسُ اَنصاراً وَ اَعواناً.» که هر دو سخن، معنای مشابه دارد، یعنی : در سایه حلم و بردباری و تحمّل است که یاوران زیاد میشوند و مردم، پشتیبان و حامی تو میگردند. این خصلت، بویژه برای کسانی که با مردم در تماس و ارتباط بیشتریاند و در معرض مراجعات، طرح سؤال ها، نیازها، توّقعات و مشکلاتند، ضروری تر و از مهمترین صفات شایسته برای مسئولان است.
6. تفقّد و رسیدگی: مردم، به ویژه گرفتاران و دردمندان، نیازمند، احوالپرسی، رسیدگی، سرکشی و در یک کلمه «تفقّد»ند. گاهی یک احوالپرسی و سلام، شادابی روح و نشاط زندگی فراوانی (برای هر دو طرف) پدید میآورد. گاهی نوشتن یک نامه یا تلفن کردن به یک آشنا و فامیل، محبتها و صفاهای بسیاری ایجاد میکند. گاهی سر زدن به همسایه و عیادت یک بیمار و شرکت در یک مجلس ختم یا عروسی، مبدأ بسیاری از دوستیهای ماندگار میشود. دید و بازدیدهای خانوادگی، دلها و زندگیها را به هم مربوط میکند. پرسیدن از گرفتاریها و مشکلات دیگران و تلاش در حلّ و رفع آنها، درِ دلها را به روی انسان میگشاید. پس چه باید کرد؟ روشن است : با مردم زیستن، با همسایهها و همشهریها و همکاران و معاشران و همنوعان، جوش خوردن، انس گرفتن، در رنج و راحت دیگران کوتاه کردن، قطع رابطهها را به «آشتی» بدل کردن، اختلافها و کدورتها را زدودن و... اینها همه «عمل صالح» است. و خداوند چنین نیکوکاران را دوست میدارد.تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن به دمـی یا دِرمـی یا قلمـی یا قدمـی «مردم داری» اخلاق زیبنده مسلمانی است که میخواهد از الگوهای دینی و ارزشهای مکتبی الهام بگیرد و «زندگی اسلامی» داشته باشد. باید با «عمل»، دیگران را جذب کرد، نه با «حرف» !«گفتار بی عمل، چکِ بی محل است». و مردم داری، اخلاق انبیا و اولیاست...
منبع : pajoohe.com
امضای ایشان
-
-
2013_03_23, 22:46
بالا |
پست 2
RE: مردم داري ازديدگاه اسلام
س.مردم داری از تاکید های اسلام است و همچنین امامان معصوم تاکید زیادی به این موضوع داشته اند لذا مطالبی در این باره میشناسم که امید وارم کارآمد باشه و به کارتون بیاد.
مردم داری در سیره پیشوایان معصوم(ع)اشارهاسلام به عنوان مکتبی جامع، سعادت بخش و پویا برای تمام ابعاد وجودی و نیازهای انسان برنامه و دستوراتی خاص را در نظر گرفته و اهمیت آن را گوشزد نموده است. یکی از مولّفه های مهم و ارزشمند در گستره زندگی اجتماعی تعامل با مردم است که به این مسئله در آموزه های دینی توجه ویژه ای شده است و احادیث و روایات زیادی از سوی پیامبر(ص) و امامان(ع) به این موضوع اختصاص یافته است.نگارنده سعی دارد که در این نوشتار اهمیت «مردم داری» و «ارتباط با مردم» را از منظر پیشوایان معصوم(ع) مورد بررسی قرار دهد تا پویندگان راستین راه آن بزرگواران بتوانند از این آموزه ها بهره مند شوند. حمایت از محروماندر جامعه اسلامی مسلمانان باید از لحاظ توزیع ثروت های عمومی، امتیازها و سایر خدمات در حد مساوی قرار گیرند. پیامبران الهی تلاش می کردند تا فقرا و محرومان جامعه علاوه بر رشد فکری و فرهنگی از محرومیّت های مادّی رها شوند و یک زندگی مناسب و در شأن خود داشته باشند. از این رو پیشوایان معصوم(ع) در سیره خود لازم می دیدند که در حد توان با انواع فقر و محرومیّت مبارزه کنند و این پدیده شوم و زیانبار را که نتیجه بی عدالتی و ظلم بود، ریشه کن نمایند.حضرت علی(ع) از قول نبی مکرّم اسلام(ص) می فرماید: «لن تقدّس امّةٌ لایؤخذ للّضعیف فیها حقّه من القویّ غیر متتعتعٍ؛(1) جامعه ای که در آن حق محرومان و ضعیفان از قدرتمندان بازستانده نشود، افرادش هیچ گاه روی سعادت و خوشبختی را نخواهند دید.»لذا می بینیم که پیشوایان دینی نه تنها سفارش های موکّدی در این زمینه نموده اند، بلکه هر کدام در عصر خود نمونه برجسته ای از انسان دوستی و ضعیف نوازی به شمار می رفتند.امام علی(ع) حمایت از اقشار محروم و درمانده جامعه را جزو برنامه های اصلاحی خویش قرار داده بود. آن حضرت در عهدنامهخویش به مالک اشتر به وی مأموریت می دهد که هیچ گاه از اقشار محروم جامعه غفلت نورزد و نیازهای آنان را تأمین کند. هم چنین علاوه بر فرمان هایی که به کارگزاران خویش در جهت تأمین اجتماعی محرومان جامعه می دهد، خود نیز عملاً به تأمین این قشر در جامعه اقدام می کند و خود را «پدر یتیمان» معرفی می نماید و همچون پدر با آنان رفتار می کند.(2)پیشوای دوم شیعیان امام حسن مجتبی(ع) در بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان سرآمد روزگار خویش و آرام بخش دل های دردمند و نقطه امید درماندگان بود.آن حضرت دوبار تمامی دارایی خویش را در راه خدا داد و سه بار تمام اموال خود را با خدا تقسیم کرد و نصف اموال را به مستمندان بخشید.(3)روزی عثمان کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیری از او کمک مالی خواست. عثمان پنج درهم به وی داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسی راهنمایی کن تا کمک بیشتری نماید. عثمان به امام حسن و امام حسین(ع) اشاره کرد. وی پیش آنان رفت و درخواست کمک نمود. امام مجتبی(ع) فرمود: «انّ المسألة لاتحلّ الّا فی احدی ثلاث: دم مفجعٍ، او دینٍ مقرحٍ او فقرٍ مدقعٍ؛(4) درخواست کردن از دیگران جایز نیست مگر در سه مورد: دیه ای به گردن انسان باشد که از پرداخت آن عاجز است یا بدهی و دین کمر شکن داشته باشد که توان ادای آن را ندارد و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد.»کدام یک از این موارد برای تو پیش آمده است؟ عرض کرد: اتفاقاً گرفتاری من یکی از همین سه چیز است.آن گاه حضرت پنجاه دینار به وی داد و به پیروی از وی امام حسین(ع) چهل و نه دینار به او عطا کرد. فقیر هنگام برگشت از کنار عثمان عبور کرد. عثمان گفت چه کردی؟ جواب داد: تو کمک کردی ولی هیچ نپرسیدی پول را برای چه منظوری می خواهم؟ امّا حسن بن علی(ع) در مورد مصرف پول از من سؤال کرد، آن گاه پنجاه دینار دارد.عثمان گفت: این خاندان کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیلت هستند. نظیر آنان را کی می توان پیدا کرد؟!(5) رازدارییکی از اصول اخلاقی و تربیتی مکتب اسلام رازداری و فاش نکردن اسرار خود و دیگران است، زیرا ممکن است کرامت انسانی خود در صورت فاش شدن اسرار و رازهای نهانی اش لطمه بیند. از این رو دردستورات اخلاقی اسلام توصیه شده که هرگز اسرار ویژه خود را حتّی به دوستان صمیمی خود نگویید، زیرا ممکن است آنان روزی دشمن شما شوند و از این فرصت سوء استفاده نمایند.حضرت علی(ع) در ضمن توصیه های اخلاقی و حکومتی، مالک اشتر را به رازداری مردم توصیه می کند و به او می گوید: تو به عنوان نماینده حکومت بیش از هر کس سزاوار حفظ اسرار مردم هستی. مردم به هنگام مشکلات و ناملایمات، اسرار خود را با تو در میان می گذارند، تو باید با حوصله کامل پای حرف آنان بنشینی و سنگ صبور و رازدار آنان باشی.(6)خویشتن داری در حفظ اسرار و راز دیگران یکی از نشانه های وسعت روح و قدرت اراده است. امام رضا(ع) می فرماید: «انسان مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر این که سه خصلت داشته باشد: سنّتی از خداوند متعال، سنتی از پیامبر(ص) و سنّتی از امام، سنت خداوند کتمان اسرار مردم است، سنت پیامبر(ص) مدارا با مردم است و سنّت امام شکیبایی در برابر ناراحتی ها و مشکلات می باشد.»(7) همدردی و همیارییکی از زیباترین خصلت های معاشرتی همدردی و یاری کردن دیگران است. انسان به حکم اجتماعی بودن، جهت تأمین آسایش و آرامش به دیگران نیازمند است و همین نیازها او را در جهت تعاون ومشارکت با دیگران ترغیب می کند، در دین اسلام مشارکت و تعاون یکی از آموزه های اصلی است قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «و تعاونوا علی البرّ و التّقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان.»(8)در سیره پیشوایان معصوم(ع) همدردی و دیگر یاری امری ستوده و خدا پسندانه است. پیامبر اسلام(ص) می فرماید: «کسی که دو لباس دارد یکی را خود بپوشد و دیگری را به برادر دینی خویش بپوشاند.»(9)امام صادق(ع) همدردی و مواسات با برادران دینی را وسیله تقرّب به خداوند دانسته است. آن حضرت می فرماید: «تقرّبوا الی اللّه بمواسات اخوانکم.»(10)امام کاظم(ع) به «جعفر بن محمد عاصمی» فرمود: ای عاصم! در همدردی و ارتباط با یکدیگر چگونه هستید؟ عاصم جواب داد: به بهترین حالتی که شخصی ممکن است باشد. فرمود: آیا این گونه هستید که یکی از شما هنگام تنگ دستی به مغازه یا خانه برادر دینی اش برود و کیسه پول او را بردارد و به مقدار نیاز از آن برگیرد و او نیز ناراحت نشود؟ عاضم گفت: نه. امام فرمود: پس در حالتی از ارتباط با یکدیگر نیستید که من دوست می دارم.(11)نقل می شود وقتی که زمان وفات «زیدبن اسامه» فرا رسید زید گریه می کرد. امام سجاد(ع) که بر بالین وی حاضر بود، فرمود: چرا گریه می کنی؟ چه چیزی تو را می گریاند؟ زید عرض کرد: گریه ام برای این است که پانزده هزار دینار بدهی دارم و چیزی هم به جا نگذاشته ام تا آن را ادا نمایند. امام فرمود: گریه نکن. من از جانب تو بدهی ات را ادا می کنم. آن حضرت پس از وفات زید تمام بدهی اش را پرداخت.(12) مدارا با مردمیکی از سجایای اخلاقی که مایه دوام و ثبات جامعه است، مدارا با دیگران است. رفق و مدارا در سیره رفتاری و عملی پیشوایان معصوم(ع) فراوان به چشم می خورد. ایشان در امر تبلیغ و اجرای فرامین الهی علاوه بر شخصیّت دادن به مردم، آنان را محترم می شمردند، به گونه ای که با گفتار و کردار خویش بهترین آداب زندگی را به دیگران می آموختند و درشت خویی آنان را با صبر و حوصله تمام تحمّل می نمودند.پیامبر اسلام(ص) با مدارای خویش توفیق یافت که دین و دنیای مردم را اصلاح نماید. مدارا سختی ها را آسان می کند و آدمی را در برخوردهای اجتماعی موفق می دارد، زیرا نیمی از روابط فرد و جامعه در گرو رفق و مداراست. امام کاظم(ع) فرمود: «مدارا نیمی از زندگی است.»(13)رفق و مدارا از مهم ترین صفات الهی است و از همین رو پیشوایان معصوم(ع) بالاترین حد این فضیلت اخلاقی را داشتند. البته مدارای مورد بحث به معنای چشم پوشی از حق و زیرپاگذاشتن اصول و یا عبور از حدود معیارهای اساسی نیست، بلکه نوع روشی در برخورد با دیگران است که خداوند بندگان ویژه خویش را بر آن می ستاید و می فرماید: «و عباد الرّحمن الُّذین یمشون علی الارض هوناً و اذاخاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً؛(14) و بندگان خدای رحمان کسانی هستند که روی زمین به آرامی راه می روند و چون افراد نادان ایشان را خطاب قرار دهند، به ملایمت و مدارا پاسخ دهند.» نقل می شود که از قبیله بنی سعد فردی به حضور پیامبر(ص) رسید. وی انسانی درشت خوی بود و هنگام پرسش و صحبت با پیامبر(ص) چندین بار بی ادبی و گستاخی کرد، اما آن حضرت با حوصله و آرامش تمام سؤالات او را پاسخ داد. این روش پیامبر(ص) نه تنها باعث مسلمان شدن آن فرد شد، بلکه تمام مردان و زنان قبیله بنی سعد مسلمان شدند.(15) عفو خطاکاراناحتمال خطا و لغزش انسان در زندگی بسیار است و ممکن است هر آن دچار لغزش و اشتباه شود. برخی از دوستان پیامبر(ص) و امامان در محضر آن حضرات دچار خطاهایی می شدند که به علت سهو بودن خطاکاران را عفو می کردند و این در زندگی اجتماعی ما درس بزرگی است و روش عفو و مهربانی را به ما می آموزد و ما را از انتقام و جنجال آفرینی باز می دارد.روزی یکی از کنیزان امام سجاد(ع) بر روی دستان آن حضرت آب می ریخت. ناگهان ظرف آب افتاد و به سر مبارک امام اصابت کرد. حضرت سرش را به طرف کنیز برگرداند. کنیز که نگران و هراسان شده بود با زیرکی این آیه را خواند: «...والکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس»(16)امام فرمود: خشم خود را فرو بردم و تو را بخشیدم. سپس او را در راه خدا آزاد کرد.(17) تعجیل در تأمین نیازهاگره گشایی از مشکلات مردم بدون از دست دادن فرصت، در سیره امامان معصوم(ع) مصادیق فراوان دارد. هرگاه کسانی در جامعه دچار مشکل می شدند برای رفع آن به محضر آن بزرگواران می آمدند و آنان بی درنگ در جهت رفع مشکلات و گرفتاری های مردم اقدام می کردند و اجازه نمی دادند که گره گشایی از مشکلات ارباب رجوع به تأخیر افتد و فرصت ها از دست برود.از امام محمد باقر(ع) روایت شده است که: حضرت علی(ع) در هوای گرم به خانه برمی گشت. زنی را دید که از شوهرش شکایت می کند. امام فرمود: صبر کن تا گرمای هوا کاهش یابد. زن عرض کرد اگر دیر کنم آتش غضب شوهرم شعله ورتر می شود. امام علی(ع) سرش را تکان داد و قسم یاد کرد بی درنگ حق مظلوم را بستاند و مشکل وی را حل نماید. از این رو همراه با زن به راه افتاد و به در خانه آن زن رسید، شوهرش را به ترس از خدا و عدم آزار و اذیّت زنش فرا خواند. مرد از سخنان امام برآشفت، امّا در این هنگام دید مردمی که از آنجا عبور می کنند به حضرت علی(ع) سلام می کنند. فهمید که این شخص امیرالمؤمنین(ع) است. به همین دلیل به دست و پای آن حضرت افتاد و از گناه و لغزش خویش بخشش خواست، شمشیرش را غلاف کرد و به زنش گفت تا داخل منزل بیاید.(18) خیرخواهینصیحت به همنوعان و خیرخواهی برای برادران مسلمان در سیره پیشوایان معصوم(ع) از اهمیّت و جایگاه قابل توجهی برخوردار است در آموزه های دینی سفارش شده است که افراد جامعه اسلامی خیرخواه یکدیگر هستند. امام صادق(ع) در این زمینه می فرماید: «برای مؤمن واجب است تا مؤمن دیگر را نصیحت کند و خیرخواه او باشد.»(19)این وظیفه درباره مصلحان اجتماعی از اهمیّت خاصی برخوردار است، به گونه ای که در قرآن کریم دعوت و تبلیغ پیامبران با واژه «نصیحت» معرفی شده است. قرآن کریم از زبان حضرت هود(ع) چنین نقل می کند: «ابلّغکم رسالات ربّی و انا لکم ناصحٌ امین؛(20) پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و من برای شما خیرخواه امینی هستم.»نصیحت و خیرخواهی گستره وسیعی دارد و هرگونه گفتار و کردار خیرخواهانه را دربر می گیرد. ارشاد به مصالح دینی، دنیوی، کمک به اصلاح امور و جلوگیری از لغزش، زبان خاصی نمی شناسد، ممکن است فرد ناصح بر اساس تشخیص گاهی از زبان انتقاد و گاهی از زبان تعریف و تمجید برای رفع مشکل استفاده کند.حضرت علی(ع) انتقادها و اعتراض های خود را نسبت به معاویه «نصحیت» دانسته و در نامه ای به او می نویسد: «واعلم انّ الشّیطان قد تبّطک عن ان تراجع احسن امورک و تأذن لمقال نصیحتک؛(21) بدان که شیطان نمی گذارد تو به نیکوترین کارهایت بپردازی و اندرزی که به سود توست بشنوی.»آن حضرت در وصیّت خود به امام مجتبی(ع) می فرماید: «وامحض اخاک النصیحة حسنةً کانت او قبیحةً؛(22) برای برادرت نصیحت را خالص گردان چه در نزد او نیکوباشد و چه زشت.» مزاح با مردماسلام دین عاطفه، صلح و امید است و همواره مسلمانان را به صمیمیت و صفا دعوت می نماید، به طوری که حضرت علی(ع) در مورد شادی و صفا می فرماید: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه؛(23) شادی مؤمن در چهره اوست و غم و اندوهش در دل.»بدین معنا که فرد مؤمن همواره غم خویش را برای خود نگه می دارد ولی در برخوردهای اجتماعی، با گشاده رویی دیگری را در شادی خود سهیم می نماید.این نه تنها گفتار اهل بیت(ع) است بلکه در رفتار آن بزرگواران نیز به گونه روشن و عینی به چشم می خورد. بر خلاف آن چه در برخی اذهان جا افتاده است، پیشوایان معصوم(ع) نه تنها اهل شادکردن و مزاح با دیگران بودند، بلکه به دیگران آن را توصیه می نمودند و شاد نمودن دل مؤمن و پاک کردن غبار غم از چهره او را سجیه ای اخلاقی می دانستند.پیامبر(ص) در حدیثی می فرماید: «انّی امزح ولااقول الّا حقّا؛(24) من مزاح و شوخی می کنم ولی جز حق چیزی نمی گویم.»یکی از اصحاب امام صادق(ع) نقل می کند که روزی آن حضرت به من فرمودند: مزاح و شوخی کردن شما با یکدیگر چگونه است؟ من در جواب عرض کردم: کم است. فرمودند: چرا با یکدیگر مزاح نمی کنید؟ مزاح کردن از حسن خلق است و به واسطه آن برادر مسلمانت را خوشحال می سازی. سپس امام صادق(ع) فرمودند: سیره پیامبر اکرم(ص) این گونه بود که مزاح می کردند و با این کارشان می خواستند دیگران را خوشحال کنند.(25) حمایت از تولید کنندگانپیشوایان معصوم(ع) علاوه بر این که خود در عرصه تولید و تلاش های اقتصادی پیش گام بودند، از تولید کنندگان نیز حمایت می کردند.کمک های مالی آن بزرگواران به آسیب دیدگان و ورشکستگان که زندگی اقتصادی آنان به دلیل مشکلات طبیعی مختل شده بود، در همین زمینه قابل تفسیر است.یکی از یاران امام موسی کاظم(ع) می گوید: در نزدیکی مدینه صیفی کاری داشتم موقعی که فصل برداشت محصول نزدیک شد، ملخ ها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بده کار بودم، نشته بودم و فکر می کردم. ناگهان امام کاظم(ع) را دیدم که در حال عبور از آن جا بود و مرا دید. فرمود: چرا ناراحتی؟ عرض کردم: به خاطر این که ملخ ها کشاورزی مرا نابود کرده اند. حضرت فرمود: چقدر ضرر کرده ای؟ عرض کردم: یک صد و بیست دینار با پول دو شتر. حضرت به غلام خود فرمود: یک صد و پنجاه دینار به او بده، سی دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وی تحویل بده. آن مرد می گوید: وقتی این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم، یاابن رسول اللّه! وارد زمین شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شد و دعا نمود. سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود: از بازماندگان مشکلات محکم نگه داری کنید.(26)امام در کمک به کشاورزی که زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمایه ای که از دست داده بود، مقدار سودی که انتظار داشت به او می پردازد، ضمن این که حمایت معنوی خود را اعلام می دارد و برای آن کشاورز دعا می کند و با ذکر حدیثی از پیامبر(ص) او را مشمول هدایت فکری و معنوی خود قرار می دهد.بدین سان پیشوایان معصوم(ع) در سیره رفتاری و عملی خود به مسؤولان و افراد جامعه می آموزند که چگونه به مردم آسیب دیده کمک کنند. بیدارسازی وجدان هاآموزه های الهی نشان می دهد که انسان هر چند ممکن است در ظاهر حقایق را فراموش کند، امّا از درون، هرگز دچار فراموشی حقایق نمی شود و با مخاطب قرار دادن درون و فطرت او می توان او را نجات داد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «و لئن سألتهم من خلق السّموات و الارض و سخّر الشّمس و القمر لیقولنّ اللّه؛(27) اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را خلق کرد و خورشید و ماه را به تسخیر درآورد، به یقین می گویند خدا.»این روش را در سیره پیامبر(ص) و امامان(ع) می بینیم، روشی که در آن از مخاطبشان می خواهند که خود را در موقعیت فرض شده ببیند و بفهمد که فطرتش چه می جوید و چه می خواهد.مردی خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت: ای زاده رسول خدا! مرا با خدا آشنا کن. خدا چیست؟ مجادله کنندگان بر من چیره شده اند و سرگردانم نموده اند. امام فرمود: ای بنده خدا! آیا تا به حال سوار کشتی شده ای؟ گفت: آری. فرمود: آیا شده که کشتی بشکند و کشتی دیگری برای نجات تو نباشد و امکان نجات با شنا را هم نداشته باشی؟ گفت:آری. فرمود: آیا در چنین حالتی به چیزی که بتواند از آن گرفتاری نجاتت دهد، دلسته بودی؟ گفت: آری. فرمود: آن چیز همان خداست که می تواند نجات دهد. آن جا که نجات دهنده ای نیست او فریادرس است.»(28) پی نوشت ها:ــــــــــــــــــــــ 1. . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 53، ص 584.2. . اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 1، ص 406.3. . تاریخ یعقوبی، ابن واضح، ج 2، ص 215.4. . وسایل الشیعه، حرّ عاملی، ج 9، ص 447.5. . بحارالانوار، مجلسی، ج 43، ص 332 - 333.6. . نهج البلاغه، نامه 53، ص 569.7. . مأخذ قبل، ج 75، ص 334.8. . سوره مائده، آیه 2.9. . منتخب میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ص 534.10. . سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 23.11. . بحارالانوار، ج 74، ص 231.12. . الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 149.13. . همان، ص 62.14. . سوره فرقان، آیه 63.15. . طبقات الکبری، ابن سعد، ترجمه محمد مهدوی دامغانی،ج 1، ص 301.16. . سوره آل عمران، آیه 134.17. . الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 146.18. . مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 122.19. . اصول کافی، ج 9، ص 94.20. . سوره اعراف، آیه 68.21. . نهج البلاغه، نامه 73، ص 616.22. . نهج البلاغه، نامه 31، ص 534.23. . همان، کلمات قصار، ش 333، ص 708.24. . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، ج 6، ص 330.25. . مکارم الاخلاق، رضی الدین طبرسی، ص 21.26. . تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج 15، ص 16.27. . سوره عنکبوت، آیه 61.28. . بحارالانوار، ج 3، ص 41. http://www.hawzah.net
-