مشکل در رابطه

[مسعود007]

با سلام واقعیتش من چند ماه پیش با یه زنی آشنا شدم و کم کم به هم علاقه مند شدیم و بعد دوست داشتن بعدم عاشق شدن طوری که خیلی هوامو داشت و بهم توجه میکرد و قرار بود با هم ازدواج کنیم.ولی یه اتفاقی افتاد و اون نسبت به من بد بین شد فک کرد به خاطر منافعم میخوام باهاش ازدواج کنم بعدشم طلاقش بدم و به همیم خاطر نظرش نسبت به من عوض شد و دیگه مثل سابق نبود.ولی بعد کلی تلاش کردن دوباره دلشو به دست آوردم ولی بازم بعد یه مدت اتفاقی افتاد که دیگه این سری نه جوابمو درستو حسابی میده و وقتی از ازدواج حرف میزنم عصبانی هم میشه اتفاق دومم این بود که اون با یه پسری دوستانه تو یه سایت اجتماعی حرف میزد من هم دیدم وخیلی ناراحت شدم بعدش با هم کلی جروبحث کردیم و میگه تو به من گیر میدی آزادیمو ازم میگیری. چند روز باهاش حرف نزدم اما بهد چند روز دیگه عوض شده بود الانم هرچی تلاش میکنم فایده نداره به حرفام اطمینان نداره و فک میکنه میخوام بهش کلک بزنم.میگه حرفات تکراریه خیلی شنیدم از این حرفا و ازم فاصله میگیره موندم چی کار کنم حال روحیم خیلی بده تورو خدا  راهنماییم کنید. با تشکر

[setare soheil]

سلام
شما وخانم چند سالتون هست؟تحصیلاتتون؟از چه طریقی با هم آشنا شدید؟خانواده ها در مورد این ارتباطچه نظری دارند؟ موافق هستند یا مخالف؟چه اتفاقی بین شما افتاد که باعث این شک و تردید در خانم شده؟

[مسعود007]

man 24. oon 32 man daneshjoo hastam oon ham kam moonde tamoom kone az tarighe yeki az site haye ejtemayi  va shomarsham daram baham dar ertebatim.man avalesh asheghesh naboodam badan asheghesh shodam va chon oon vaze malish yekam az man behtare oon fekr mikone ke bekhatere in mikham bahash ezdevaj konam.doroste man dar ebteda vaze malisho dar nazar gereftam va raftam besamtesh vali badha tahte taasire akhlaghesh va kerdaresh gharar gereftam,yani be hich vajh nemitoonam azash joda sham

[setare soheil]

سلام اگر امکان دارد فارسی تایپ کنید.

[مسعود007]

من 24 اون 32 من دانشجو انم کم مونده مدرکشو بگیره و از طریق یکی از سایتهای اجتماعی آشنا شدیم و شمارشو دارم و با هم در ارتباطیم من اولش عاشقش نبودم بعدن ابعدن عاشقش دم و چون وضع مالیش یکم از من بهتره اون فکر میکنه به خاطر این میخوام باهاش ازدواج کنم .درسته من در ابتدا وضع مالیشو در نظر گرفتم و رفتم به سمتش ولی بعد ها تحت تاثیر اخلاقش و کردارش قرار گرفتم  یعنی به هیچ وجه نمیتونم و نه میخوام  ازش جدا شم

[m@ry@m]

اختلاف سنی هشت سال کم نیست!
مطمئنید ک میتونید با هم کنار بیاین؟
ب مشکلات بعدش فک کردین؟
من از پسری ک دوسم داره دو سال بزرگترم ولی چند ماه طول کشید با خودم کنار بیام ک واقعا میشه دو سال رو نادیده گرفت
اون خانم ک حتما خیلی خیلی باید شک داشته باشه
دوست عزیز اگه واقعا فقط و فقط ب خاطر خودش میخوایش
اول از خودت مطمئن شو ک هیچ وقت یاد سنش نمیفتی و بعد ب اون ثابت کن
ولی واقعا از خودت مطمئنی؟؟؟

[مسعود007]

ببینید من هم دوسش دارم وهم عاشقشم این دو با هم متفاوت هستن این ایده ال ترین شرایطیه که یه نفر میتونه داشته باشه بعدشم به مشکل مای زیادی بر نمیخوریم.و من با عقیده های اون تقریبا کنار اومدم و رفتارش هم نسبتا همون رفتاریه که من دوس درام ولی درسته مشکل هست با همه اینا و سنش واسم مهم نیس خودش واسم مهمه

[مسعود007]

میدونید چیه اون به من خیلی شک داره و گاهی اوقات وقتی میگم چرا جواب sms هام رو نمیدادی میگه واسه چینگرانمی لطفا نگران من نباش ازم زده شده.حرفام مثل شعار میمونه براش وقتی میگم هر وقت sms دادم جواب بده میگه به من دستور نده ولی من واقعا نگرانش میشم واون درک نمیکنه

[m@ry@m]

ی نظرتون این مشگل ب خاظر اختلاف سنی تون نیست
منم همسن شمام شما رو درک میکنم و میفهمم وقتی میگی نگرانی از دوست داشنته
ولی اون این حرفا واسش بی معنیه
شاید من و شما 8 سال بعد دیگه از این کار خوشمون نیاد
امیدورام منظورم رو بفهمین
ولی اگه واقعا عاشقشی باید اعتمادشو جلب کنی

[مسعود007]

خب اون الان نسبت به حرفای من بی اعتماد شده ومن موندم که چطوری دوباره اعتمادشو به دست بیارم.میشه راهنماییم کنید