نمایش نتایج: از 1 تا 7 از 7

موضوع: ترس بسه!!!!!

1589
  1. بالا | پست 1
    ناظم همیاریراهنمای همیاری

    عنوان کاربر
    ناظم مدیر
    تاریخ عضویت
    March_2011
    شماره عضویت
    265
    نوشته ها
    2,318
    صلوات
    36
    دلنوشته
    7
    سپاس
    6,000
    5,208
    نوشته های وبلاگ
    73
    دریافت
    0
    آپلودها
    3

    ترس بسه!!!!!

    یکی از ترسهای عمیقی که تو خیلی موارد در وجود ما خونه کرده "ترس از تنهائیه" ترس از اینکه دیگران ما را تائید نکنند . ترس از اینکه بقیه افراد منو همینطوری که هستم نپذیرند منو به عنوان یه آدم دوست داشتنی قابل اعتماد خوب مفید و مهم قبول نکنند .
    شاید شما هم تو دوران نوجوانی با دفترچه های خاطرات و عقاید که توجمع رفقا پخش می شد برخورد کرده باشید .
    من(نویسنده )  که خودم تو اون سنین این کار رو انجام دادم . یه روز رفتم یه سررسید خوشگل خریدم و انو به دوستان و فامیل‌هام دادم که هر کس تو روز تولد خودش برام یه یادگاری بنویسه و تاکید هم کردم که  اگه  نظر خودشو در مورد من بنویسه خیلی خوشحال تر می شم .
    شاید  من هم داشتم به نوعی تائید طلبی می کردم . دلم می خواست تو این سررسید همه از من تعریف کنند و کتباَ اقرار کنند که من قابل قبول و پذیرفتنی و دوست داشتنی هستم .

    دقت کردید همه ی ما به همون اندازه که دوست داریم ازمون تعریف و تمجید بشه ، چقدر در مقابل انتقاد و نظر مخالف ضعف داریم. من که فکر می کنم جمله ای که بعضاَ رو همون دفترچه های عقاید می نوشتیم که :

    سرمه چشم من زسر خاک پای کسی         
    کو چشم مرا به عیب خوش بینا کرد

    هم یه تعارف باشد و بی رو درواسی بهتره بگم ؛ ما در اغلب مواقع اصلاَ هم خوشمون نمیاد کسی یه کاره بیاد و از عیب هامون بگه و چشم هامونو باز کنه .

    شاید نه تنها خاک پاشو سرمه چشمامون نکنیم بلکه دلمون بخواد قلم جفت پاهاش رو هم بشکنیم !
    چرا ؟!چون داره یه جورایی مثلا به من میگه قابل قبول و خواستنی نیستم وتاییدم نمی کنه .
    من که با هزار زحمت و به زور به زورمی خوام از خودم چهره یه آدم کامل بدون ایراد- عالی ودرخشان بسازم ( چه کار عبث و بیهوده ای) و به همه ، حتی به خودم  بقبولانم که من این تصویر کامله و این سراب بی ایراده هستم ،حالا یه کسی پیدا بشه و یه باره همه چیز و بهم بزنه وبگه نه !
    تو این ایراد ها و این کاستی ها رو هم داری .

    من هم که درباطن خودم هم میدونم خیلی ایراد دارم و با هزار ترفند ونیرنگ چشمم رو به روی اون ایرادها بستم و دارم یه تصویر خیالی و غیر واقعی از خودم رو ، رویا پردازی می کنم مسلماَ  نمی تونم به همین راحتی اجازه بدم یه کسی بیاد و من رو  از عرش خیالات پرت کنه رو فرش واقعیات !

    میخواهیم وارد یک میهمانی پر جمعیت بشیم  می خواهیم برای جمعیتی سخنرانی کنیم میخواهیم جلوی دوربین تلویزیون بایستیم سر کلاس میخواهیم درس جواب بدیم میخواهیم خواستگاری بریم یا برامون خواستگار بیاد و...........دیدید چقدر استرس و هیجان داریم .چرا ؟؟
    چون می ترسیم خراب کنیم و اونقدر که باید خوب نباشیم .

     
    شاید هم دستپاچه بشیم و اصلا نتونیم به خوبی صحبت کنیم و خودی نشون بدیم .نفسمون به شماره می افته .... قلبمون  هزار تا میزنه .....دستامون عرق میکنه .......مبادا بقیه تایید مون نکنند و بگن بدرد نمیخوره و  آبروریزی بشه !

    خیلی وقتا که به پیشنهاد ها و در خواست های مختلف و مزاحم جرات "نه"  گفتن نداریم خیلی وقتا که تو رو درواسی  فروشنده چیزی رو میخریم خیلی وقتا که محکم و قاطع تصمیم گرفتیم  در مواجهه با فلان شخص یا جمع ، فلان حرف را بزنیم اما موقع عمل که میرسه  زبونمون قفل میشه و بعدش هم کلی با خودمون لج می شیم و خود مونو سرزنش و توبیخ میکنیم خیلی و قتا که کار ی رو انجام میدیم که اصلا دوستش نداریم و به مصلحت ما نیست و خیلی وقتا که . . . . . . .  
    مشکل شاید ریشه در همین ترس داشته باشه .
    ترس از اینکه اونقدر که تو ذهن خودمون احتیاج داریم ، خوب نباشیم و در نتیجه بقیه تائیدمون نکنند- یاترس از اینکه یه وقت چیزی بگیم یا کاری کنیم که بقیه روشونو از ما برگردونند و تنها مون بذارن .

    منبع:



    راهکار بدین برای از بین بردن این ترس

  2. بالا | پست 2
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    May_2013
    شماره عضویت
    5502
    نوشته ها
    50
    سپاس
    0
    1
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: ترس بسه!!!!!

    خوب همه اینا درست حالا چی؟
    اینارو که گفتی زغال آتیش بود آب روی اتیش چی شد؟؟

  3. بالا | پست 3
    ناظم همیاریراهنمای همیاری

    عنوان کاربر
    ناظم مدیر
    تاریخ عضویت
    March_2011
    شماره عضویت
    265
    نوشته ها
    2,318
    صلوات
    36
    دلنوشته
    7
    سپاس
    6,000
    5,208
    نوشته های وبلاگ
    73
    دریافت
    0
    آپلودها
    3

    RE: ترس بسه!!!!!

    راهکارهایی برای مقابله با ترس از عدم تایید و پذیرش :
     ۱-کنارآمدن با عدم تایید و پذیرش دیگران را تمرین کنید:

    به عمد عدم تایید و پذیرش فردی را برانگیزید، تا نخست دریابید که قادر به تحمل آن میباشید و دوم اینکه بدون تایید و پذیرش دیگران دنیا برای شما به آخر نمیرسد. برای مثال لباسی را که دوست دارید، اما شریکتان تصورمیکند برای شما مناسب نیست، را خریداری کنید. و یا عقیده ای را بیان کرده و برآن اصرار ورزید البته در مقابل فردی که با آن مخالف است.

    ۲- چیزهایی که ازآنها هراس دارید و ازمواجهه شدن با آنها اجتناب میورزید را به چالش بکشید.

    به جلسات، محافل اجتماعی، میهمانی ها وهرمکانی که از نحوه تفکر دیگران نسبت به خود نگرانی دارید، حضور یابید.

    ۳- به فعالیت های مورد علاقه خود مشغول گردید.

    خود را متعهد سازید که کارهایی که برایتان لذت بخش است را انجام دهید تا براساس خواسته ها و امیال خود عمل کرده باشید، بدون ترس از طرز تفکر دیگران نسبت به خودتان.

    ۴-در مقابل تکانه ی جویا شدن نظر دیگران مقاومت کنید.

    هنگام خرید لباس و دیگر اقلام، و هنگامی که انتخاب تنها به سلیقه شخصی مربوط است،شخصا تصمیم بگیرید.در مواقع مقتضی نیز با دیگران مشورت کرده، اما تصمیم آخر را خودتان اتخاذ کنید.

    ۵-همواره در پی جلب تایید و تصدیق گفته هایتان نباشید.

    در بیان عقاید خود مستقل عمل کنید.جملات خود را اینگونه خاتمه ندهید:”درست نمیگویم؟”،”شما اینگونه فکر
    نیمکنی؟”،”قبول نداری؟"

    ۶-عدم نیاز به تایید،پذیرش،توجه و محبت دیگران نباید به منزله خودخواهی و خودمحوری تلقی گردد.
    بلکه پذیرش خود،پذیرش دیگران را آسانتر می سازد. همچنین به شما می آموزد که همواره در مقابل مهربانی و عشق ورزی انتظار تلافی و چشم داشت نداشته باشید و اینگونه عشقتان نیز واقعی تر خواهد بود.

    ۷-با اینکه شما نیازی به تایید ندارید، اما پذیرش و تایید دیگران خوشایند است.
    چنانچه چهره ای نامرتب دارید،عادت به تاخیر و یا غیبت دارید،سریع از کوره در میروید،خشونت طلب هستید و غیره…بهتر است خود را تغییر دهید.اما برخی چیزها را نمیتوان و نباید تغییرداد مثل ظاهر فیزیکی.

    ۸-هرگز عقاید و ارزش های خود را به قصد جلب تایید دیگران تغییر ندهید.
    تایید و پذیرش دیگران یک مزیت است و نه یک نیاز.

    ۹- چنانچه ازعدم تایید و پذیرش دیگران می هراسید ،بدترین احتمالات را انتظار بکشید.

    برای مثال چنانچه ازطرد شدن ازسوی فردی دل نگرانید، تصور کنید با وی سر صحبت را باز کرده اید، اما وی کاملا به شما بی اعتنایی میکند،شما به وی پیشنهاد دوستی میدهید، اما وی آن را رد میکند. تمام این اتفاقات هم در حضور دوستان شما صورت میگیرد و شما سرانجام بسیار سرخورده میشوید. تجسم بدترین پیامدهای محتمل، شما را دربرابر رویارویی با عدم پذیرش و طرد شدن ازسوی دیگران آماده میسازد.

    ۱۰-مقابله با خجالتزدگی.

    خود را در معرض موقعیت های واقعی زندگی که پیشترازآنها اجتناب میکردید، قرار دهید. تا با افزایش تحمل ناکامی و آمادگی خود با ناملایمات ریسک پذیری خود را افزایش دهید:-- چنانچه شما نسبت به ظاهر خود بسیار وسواس دارید، بدون به تن کردن لباس های زیبا و مناسب، بدون شانه زدن موهای خود،و یا آرایش کردن ازمنزل خارج شوید.-- چنانچه شما نگران رفتار نسنجیده خود در مقابل دیگران هستید، برخی اوقات برخی قوانین اجتماعی را نقض کنید.-- بمنظور مقابله بر ترس خود مبنی بر مضحک جلوه کردن در حضور دیگران، برخی اوقات کارهای نابخردانه ای انجام دهید.-- چنانچه ازطرد شدن بیم ناک میباشید، به عمد با یک دختر و یا پسر بسیار زیبا و جذاب هم صحبت شده و به وی پیشنهاد دوستی دهید.

    ۱۱- هرگاه فردی از شما درخواستی کرد قبل از اینکه به وی پاسخ مثبت دهید با خود بگویید:

    “آیا من واقعا با کاری که وی از من میخواهد تا انجامش دهم موافق هستم و یا از این بیم دارم که در صورت رد درخواست، وی ممکن است خشمگین، ناراحت و دلگیر شود و یا من مورد عدم پذیرش قرار گرفته و طرد شوم؟”

     

  4. بالا | پست 4
    ناظم همیاری

    عنوان کاربر
    ناظم مدیر
    تاریخ عضویت
    September_2011
    شماره عضویت
    894
    نوشته ها
    735
    صلوات
    164
    دلنوشته
    9
    حدایا شکرت ....
    سپاس
    2,176
    1,591
    دریافت
    1
    آپلودها
    0

    RE: ترس بسه!!!!!

    سلام

    به نظر من باید روحیه اعتماد به نفس در افراد بالاتره بره ..
    باید از دوران کودکی ... خانواده بهشون بهاء بده و در مسائل مختلف ازشون نظر بخواند.

    به نظر من از کودکی باید پدران و مادران محترم حق و حقوقی که فرزندشون داره رو بهش یاد بدند و بفهمونند


    وقتی فرزند از کودکی میبینه پدر و مادرش خودشون تو گرفتن حقشون مشکل دارند .. خب اونم در آینده شبیه اونا میشه دیگه ... وقتی پدر و مادر برای توجیه کاراشون به فرزندشون میگند .. مثلا فلان جا ما نه نگفتیم تا کسی ناراحت نشه در صورتی که باید نه میگفتند تامشکل خودشون جل بشه . خب این بچه از کودکی داره خود به خود الگوهای غلط رو یاد میگیره
    وقتی پدر کم رو هست و نمیتونه با دوستان و فامیل ارتباط خوب برقرار کنه .. بچه هم از کودکی الگوسازی میکنه دیگه


    البته استثناء هم هستا ولی در دید کلی میشه ... دوران کودکی رو مهمترین عامل دونست و از کودکی به بچه آموزش داده بشه خیلی بهتره ...

  5. بالا | پست 5
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    May_2013
    شماره عضویت
    5502
    نوشته ها
    50
    سپاس
    0
    1
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: ترس بسه!!!!!

    من الان 35 ساله هستم تا الان همیشه نظر دیگران مهم بوده
    شوهرم خیلی اعتماد بنفس داره ولی در برابر توقعاتی که از من داره به نظر دیگران خیلی اهمین میده و جالب اینکه اصلا هم این موضوع رو قبول نمی کنه
    من واقعا برای حل این مشکلم تنها هستم و هیچ حامی ندارم باید چکار کنم

  6. بالا | پست 6
    ناظم همیاری

    عنوان کاربر
    ناظم همیاری
    تاریخ عضویت
    September_2011
    شماره عضویت
    897
    نوشته ها
    518
    صلوات
    80
    دلنوشته
    1
    هیچوقت ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودتون مقایسه نکنید
    سپاس
    1,533
    1,017
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: ترس بسه!!!!!

    سلام
    من بدجور این خصوصیات رو دارم و به گفته خود متن خیلی وقتا شده و حتی الانم هر روز با خودم فکر میکنم بالاخره از یه روز شروع کنم به نه گفتن و نترس بودن در این مواقع ولی نمیشه
    اون روز رفته بودم بانک یکی از اقواممون که بدجور باهاش رودرواسی دارم و همسن پدرم و شاید مسن تر هست اونجا بود و بانکم بشدت شلوغ.مدام اصرار میکرد بیا پولتو بده من واست قسطتو بریزم!من نوبتم نزدیک یکی دو ساعت بعد از اون بود.با هر مکافاتی و هر دروغی بود از دستش در رفتم!!!گفتم کار دارم میرم انجام میدم.مگه ول میکرد.آخرشم چیزی نگفت ولی فکر کنم یکم دلگیر شدشانس آوردم من جای اون نبودم.اگه نوبت من جلوتر بود و ازم میخواست تا قسط اونم پرداخت کنم واقعا نمیتونستم نه بگم!این همه آدم تو صف وایسادن بعد من بیام در حالیکه حقم نیست زودتر از اونا کارمو انجام بدم که صحیح نیست.خیلی خیلی شده به این چیزا فکر کرده و میکنم ولی هرگز نتونستم خودمو قانع کنم که قاطع باشم
    آخه شما فکر کنید یکی همسن پدرتون بیاد مثلا صف نون در حالیکه چند نفر جلوتر از ایشون هستن به شما که اول صف هستید بگه واسه منم نون بخر.شما یا باید عدالت رو رعایت کنید و نه بگید یا قبول کنید.میتونید نه بگید؟

  7. بالا | پست 7
    ناظم همیاریراهنمای همیاری

    عنوان کاربر
    ناظم مدیر
    تاریخ عضویت
    March_2011
    شماره عضویت
    265
    نوشته ها
    2,318
    صلوات
    36
    دلنوشته
    7
    سپاس
    6,000
    5,208
    نوشته های وبلاگ
    73
    دریافت
    0
    آپلودها
    3

    RE: ترس بسه!!!!!

    یه "نه : تو زندگی ام گفتم
    مهم ترین و زیباترین
    "نه" زندگی ام بود .
    بابتش الان بیکارم
    شورر هم ندارم

    اولش سخته ...ولی بعد راحت میشه...تند تند به همه بگین " نه"

کاربران دعوت شده

© تمامی حقوق برای همیاری ایران محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد