با سلام خانم 25 ساله ای هستم متاهل خانه دار. خجالت میکشم مه ملمه خانه دار رو با خودم میکشم. همش تو خونه ام خانواده منم ش..هرمم ت. شهرستانن. کسی رو نداریم برا رفت وامد. شوهرمم همش سره کاره. هر چی فکر میکنم خودمو از این اوضاع نجات بدم نه کسی کمکم میکنه نه خودم جاییو کسی رو میشناسم. احمقی کردم تحصیلاتمو نصفه ول کردمو با خرف شوهرم کارمو هم ول کردم شدم یک زن خانه دار. از خودم از زندگیم خسته ام احساس پوچی میکنم. حس میکنم عین یه آشغالم از همه خجالت میکشم حس کیمنم همه میدونن من چقدر بی هدف زندگی میکنم. زندگی که من کیخواستم این نبود من میخواستم کار کنم بیرون خونه باشم. الان 2 ساله تواین خونه تنها م کارم اشپزی وجارو کردنه.
من نه میخوام مادر باشم نه زن خانه دار نمیخوام بچه بیارم وزندگیمو به پای بجه بریزم
من از همه چی خسته ام کاش جایی رو داشتم می زاشتم می زفتم کاش می مردم. من از خودم راضی نیستم هیشکی کمکم نمیکنه