تحلیل روانشناختی  شوخ طبعی و هرزه گویی 
از شوخ طبعی با خنده تا هرزه گویی 

دکتر محمود صادقی ارکان جهان هستی بر تضادها بنیان  نهاده شده و شیرازه آن بر تعادل و توازن استوار خواهد بود آن زمان که همه ی پدیده ها کارکرد سالم خود را داشته باشند و در جای خود قرار گیرند. هیچ پدیده ای را نمی توان یافت که ضدی را در کنار خود نداشته باشد، چه فهم هر پدیده ای با ضد آن میسور است. هستی با نیستی درک می شود، پلشتی با زیبایی فهمیده می شود، اصل با جعل، سکینه با خشم، امنیت روانی با اضطراب، عشق با نفرت، توازن با بهم ریختگی، و لودگی وهرزه گری با شوخ طبعی. اگر شوخ طبعان را حیاتی نمی بود، اگر طنازی در دنیای  بی رحم جایگاه و شانی نداشت، اگر لبه ی تیز و خشن را با مزاح نتوان آرام و کند کرد و اگر لبخندی نمی شکفت، اگر آدمی را توان درک طنز و طنازی نمی بود، دنیا به برهوتی زمخت و خشن  می مانست که نفس ها را در سینه حبس می کرد و دیدگان را از درخشش باز می داشت  .هیچ دلی سرشار از شور و نشاط نمی گردید اگر طنزی نمی بود تا نامردمی ها و ددمنشی ها را در فضای خفقان آور و ظالمانه عریان سازد. چسان می توان دل به آزادی و آزادگی بست زمانی که حقیقت قلب میشود وعزت و شرف در مسلخ بی شرفی و پلشتی ذبح میگردد؟ چنین است که طنز و مزاح به شاه بیت غزلی می ماند که جان می بخشد و خون در شریان حیات جاری می سازد  و به  گل نامیرا و جاودانه ی گلستانی ماند که شکوفایی بوستانی را در بطن خود همیشه زمان حامله دارد و ارمغان ارزشمندی است که لطافتی ماندگار می بخشد بی هراس توفان و توفند. چنین باد و باشد که دردانه ای از گلها، همیشه ی احوال به هنگام سپیده دم طلوع آفتاب را مبارکباد گوید تا بشارتی باشد برای رویشی دگر باره.طنزبه مفهوم سالم و کلی آن، زمانی شکل می گیرد که پدیده ها بر خلاف قواعد و قوانین حاکم برآنان عمل نمایند و آنچنان باشند که  نباید. جوکها زمانی ساخته می شوند که توان مواجهه و مقابله با مسئله و مشکلی بصورت مستقیم نباشد، مزاح زمانی رخ می نمایاند که تابو و حرامی وبال گردن است و باید شکسته شود، طنز آن هنگام استوار می گردد که ایهام، استعاره یا کنایه سلاحی برنده و بی نظیر می شود، فکاهی جان می گیرد تا قیافه زمخت و وحشی نامردمی ها را با نرمی و لطافت عریان سازد، و سرانجام، طنز از رواج بی عدالتی، ظلم، نابرابری، نیرنگ و خدعه، تحریف و قلب حقایق، چاپلوسی و تملق  می روید تا به ابزاری برای شکستن و مبارزه تبدیل گردد. اما طرف دیگر شوخیها و جوکها حکایتی دیگرند و از اقبال بیشتری هم برخوردارند. این نوع و صورت طنز از عقده ها، یاس ها، کینه ها، کمبودها، آمال و تمناهای ارضا نشده، نداشته ها، عصیانگریها، حرمان و الم ها، دشمنی ها، نفرت و انزجار، حسادت و تجربیات ناخوشایند  سخن می گوید.این است که جوکها بسان کاردی هستند با دو لبه ی برنده و تیز، که یکی می سازد و دیگری می ریزد، یکی شأن و استواری می دهد و دیگری تخریب می کند، یکی عشق می بخشد وآن دگر نفرت تولید می کند،  یکی راه می اندازد و دیگری سد استوار می کند، یکی را هدف، عظمت  است و دیگری کوچک و بی ارزش می گرداند، یکی متحد می کند و دیگری منفصل  می سازد، یکی حال می آفریند و دیگری ضد حال است، یکی می زایاند و آن دگر سقط می کند، یکی را با زیبایی مناسبتی است و دگری را با سیاهی و زشتی، طرفی را با کج اندیشی الفتی است و دیگری را با راستی و درستی، یکی اضطراب وجودی می آفریند و آن دگر اضطراب مرضی، یکی درد بودن را التیام می بخشد و دگری دردزا و دهشت آفرین است، یکی شاد می سازد و آن دگر آشفته، یکی شوخ و شنگول است و آن دگر لوده و هرزه.و طنزاست که می تواند رهایی از قید و بند های درونی و پالایش و آرایش روانی را شکل دهد و نیز راه و سلاحی باشد برای درهم شکستن غل و رنجیرهای بیرونی که زورمداران و دجالان بر گرده ها می افکنند که تاریخ از این نمونه ها بسیار دارد. چه نامیمون و زشت است که “خود” درگیر خشم ، نفرت ، انزجار و هوس مبتذل  می شود و گاهی عین خشم و نفرت و کینه است و حکایت از صدای ناموزونی دارد که از دنیای مسموم، آلوده و مرضی نشات میگیرد. ویرانگرتر آن زمان که به ابزاری برای تخطئه، تحقیر، توهین و خشونت تبدیل گردیده، حکایت از دردها و زخمه های امیال برآورده نشده جنسی دارد. در چنین شرایطی است که جوک و مزاح یا در خدمت اربابان قدرت قرار می گیرد که ابهت و شان آدمی را فرو می ریزند و یا در اختیار دنیای مرضی و بیمارگونه فردی که دنیای درونی خود را به روی دیگران استفراغ میکند و به لوش و لجن میکشاند. در چنین وضیعتی است که شوخی، ازمرز طنز گذشته، به هرزه گی و هرزه گری و لودگی می رسد. در شکل اول، لبه تیز هرزه گویی عالم خارج را نشانه می رود و درصدد است تا با هدف قرار دادن هویت و داشته های فرد، گروه و ملتی، آنها را از توازن و حرکت روبه جلو باز دارد و در شقّ دوم، اگر چه هرزه گویی و لودگی اضطراب را تا حدی کاهش می دهد، از آنجایی که ماهیتی مخرب دارد با هدف قرار دادن کارکرد سالم وجود روانی، فرد را در مسیر تخریب و تهدید قرار می دهد و فرایند رشد را مختل می سازد و جایی برای شکوفایی طبع  لطیف و شوخ که از ویژگیهای انسان سالم است باقی نمی گذارد. در این مقاله، هرزه گی و شوخ طبعی را به تحلیل خواهم نشست ودرصدد خواهم بود جایگاه آن را در بهداشت و سلامت روانی تعریف و تشریح نمایم، با تاکید بر اینکه هستند بسیاری که طنز و شوخی را خیلی شوخی گرفته اند، در حالی که جایگاهی بس مهم و بسیار جدی در رشد و سلامت روانی دارد. آسیب شناسی هرزه گوییهسته مرکزی هرزه گویی و هرزه نگاری را عدم “امنیت روانی” و “اضطراب” تشکیل می دهد. سیستم روانی دائما برای ایجاد تعادل و توازن  به منظور جلوگیری از فروپاشی خود و عدم تجربه بیماریهای روانی، آگاهانه یا ناخودآگانه دست به تمهیداتی می زند  تا راهی برای یافتن آرامش وامنیت روانی ونیز تخلیه هیجانات به منظور کاهش اضطراب، کسب کرده باشد.  جوک با مایه های بیمارگونه این فرصت را به جوک گوینده و شنونده آن فراهم می آورد که به طور موقت اضطراب را کاهش  و تخلیه ی هیجانی را صورت دهد که این نوع تعدیل اضطراب، کاملا مبنای ناخودآگاهانه داشته، فرد بدان آگاهی ندارد. به همین سبب است که آن نوع از شوخیها را صرفا شوخی قلمداد میکنند که اسباب شادی را فراهم می آورد. آگر فردی آگاهانه ازجوکها ی هرزه که محتوایش را سکس و خشونت و تحقیر دیگران تشکیل داده استفاده کند، میتوان یک بیماری روانی جدی را جستجو کرد که می تواند پیش آگهی بسیار مخربی داشته باشد.این سوال بزرگ باید با جدیت تمام همیشه طرح شود که چرا ناموس دیگری را خدشه دار دیدن  خنده دار است؟ چرا دیگری را به نفهمی متهم کردن  شادی آفرین است؟ آیا سادگی دیگران می تواند فرح بخش باشد؟ آیا جوکهایی با مایه های جنسی دلیلی برای خنده می تواند باشد؟ آیا تحقیر و توهین دیگری می تواند لذت بخش باشد؟ و چراهای دیگر. آنچه که مهم می نمایاند، وجود دلایل قاطع روانشناختی و جامعه شناختی پشت این شوخی ها است. تحلیل های جامعه شناختی را به جامعه شناسان وا می گذاریم. اما درتبیین روانشناختی جوکهایی ازاین دست، همانطوریکه اشاره شد، مسئله، اضطرابی است که افراد تجربه می کنند. مکانیسم های متعددی ناخودآگاهانه عمل می کنند تا تنش ها را کاهش دهند.فرافکنی[1] از مهمترین آنهاست، جوک گوینده و شنونده با محتوای آلوده آن، دنیای مرضی خود را روی دیگران برمی گردانند و تنش را کاهش می دهند. به عنوان مثال فردی که احساس حقارت عمیق می کند با تحقیر دیگران درصدد است فشار ناشی از آن را فرو کاهد. همانندسازی[2] ناخودآگاهانه با محتوای جوکها، مکانیسم دیگری است که می تواند به صورت غیرمستقیم فشارهای روانی را کاهش دهد. بدین معنا که ما به جوکی می خندیم که مناسبت و یا ارتباطی با دنیای ما داشته باشد که اذیتمان می کند.  اگر از مشغله جنسی ذهنی ونیز مشکلات جنسی برخوردار نباشیم، جوکهایی با محتوی جنسی نمی تواند موجب خنده شود.رجعت[3] از جمله مکانیسم های دیگری است که برای تخفیف تنش مورد استفاده قرار می گیرد. دنیای کودکی آرام، امن، آزاد و بی هیچ مسئولیتی است. تنش و اضطراب، انسان را وادار می کند که به دنیایی برگردد که امنیت را تجربه کرده است و بی دغدغه شاد باشد، حال تهی بودن از مسئولیت و یافتن آرامش به وسیله بعضی از جوکها میسر می شود و فرد احساس آرامش موقت می کند.جابجایی[4] نیز از جمله  ابزارهای کاهش فشار روانی است، فرد از جای دیگری احساس ناخوشایندی را تجربه کرده است و جوکهای هرزه می توانند موقعیت خوبی برای جبران آن مهیا سازند. بنابراین فرد امیال سرکوب شده، آرزوهای برآورده نشده، عقده های روانی، خشم، نفرت، پرخاشگری، عدم ارگاسم  و مشکلات جنسی، تجربیات و ضربه های روانی ناخوشایند، تحقیرشدگی ها، حسد و کینه و میل به تخریب  و تهدید خود را ناخودآگاهانه  با جوکها و طنزهایی نشان می دهد که به عنوان جوکهای هرزه و مبتذل با مایه های سکس، خشونت و تحقیر طبقه بندی می شوند. اگر چه همین نوع از جوکها می توانند نوعی تخلیه هیجانی قلمداد گردند ولی در آسیب شناسی روانی، به استفراغی می مانند که فرد  به بیرون می ریزد  و خالی می شود، اما دوباره و صدباره آن را با آلودگی بیشتری سر میکشد و چون سیستم مرضی همواره دنبال تغذیه مسموم و بیمارگونه است این چنین رفتار همانی است که دنیای مرضی انتظار و طلب دارد و اگرچه ارگانیسم به صورت بالقوه توان درک عناصر سالم و ناسالم را دارد اما سیستم مرضی آنچنان قوی عمل می کند که فرد امکان درک  و اهمیت عوامل مخرب را از دست داده، میزان آلودگی و تخریب کنندگی آن را در نمی یابد. به همین جهت است که هر روزه در بعضی از جوامع، جوکهای آلوده و مبتذل و لوده افزایش پیدا می کنند.به نظر فروید جوکها و شوخی هایی با موضوعیت جنسی و پرحاشگری، زمینه ی اصلیِ بیشتر مواردی هستند که مردم خنده دار تلقی می کنند. به علاوه شوخی خشن  و اهانت آمیز، خنده دار است وقتی که در مورد کسی یا کسانی باشد که از آنها خوشمان نمی آید و یا متنفریم. شوخیهای خشن می توانند تنش را کاهش دهند، بخصوص آنهایی که درمورد وقایع غم انگیز و اعصاب خرد کن نقل می شوند.جوکهای آلوده و هرزه گونه – آنهایی که درباره سکس و خشونت و تحقیر دیگران هستند، می توانند آگاهی و بینشی عمیق از دنیای ناخودآگاهی گوینده جوک و شنونده آن فراهم آورند که مواد خوبی  برای درک مشکلات افراد است. جوکها و طنزهای خشن اجازه می دهند که تمایلات و احساسات پرخاشگرانه با یک روش مناسب اجتماعی کنترل شوند، این جوکها نه تنها در جوامع قابل قبول هستند بلکه تشویق هم می شوند. این نوع رفتار اگر چه مخرب و ویرانگر است اما راهی است برای کاهش محتوای ناخودآگاهی. مسئله مهم این است که  شوخی های خشن و تحقیر کننده در نزد کسانی مقبول است و باعث خنده می شود که خود خشن و تحقیر شده باشند و هر چه فرد از تنش بیشتری برخوردار باشد جوک های هرزه را خنده دارتر می یابد. بنابراین بین گوینده جوکهای هرزه وشنونده آن یک ارتباط دوسویه وجود دارد و هیچ توجیهی نمی توان یافت که آدمی خود را درگیر موقعیت ناسالم و جو آلوده ای قرار دهد، الا اینکه خود فرد آلوده  و ناسالم و یا مستعد آلودگی باشد. شادی حاصل آمده از یک موقعیت ناسالم، مسموم کننده تر و ویرانگرتر از آنی است که فرد به صورت آگاهانه درک و دریافت می کند.انگیزه ی فرد برای گفتن و شنیدن جوک های آلوده و هرزه، ، ازتنش ها و فشارهای قوی ناخودآگاهی سرچشمه می گیرد که راهی برای رهایی می جویند و فرد نه تنها از منبع انگیزشی آنها آگاه نیست،   هیچ کنترلی نیز بر آنها ندارد وخود مقهور فشاراضطرابی است که خود را در شکل جوک نشان می دهد و چون توجیه آگاهانه ی جامعه پسند خندیدن و خنداندن در پشت آن نهفته است چندان هم با مهارهای فردی و منع های اجتماعی مواجه نمی شود. چنین است که فرد خود را با چنین رفتاری درموقعیتی قرار می دهد که نه تنها قادر به دریافت امنیت روانی نیست بلکه بیشتر درگیر نظام مرضی می شود، چرا که وضیعت سالم، ارگانیسم تحقیر و توهین و تمسخر دیگران و همچنین ابراز و ظهور رفتارهای جنسی مرضی و خشونت  را بر نمی تابد و این رفتار ها مطابق امیال سالم آن نیست. اما هستند بسیاری که ناخودآگاهانه و بعضا خودآگاهانه این مواد مسموم را در اختیار وجود روانی قرار می دهند. به عنوان مثال خشم از خود، خود را در قالب خشونت بر علیه دیگری نشان می دهد. اگر به جوکهای رایج نگریسته شود این خشم به وضوح با تحقیر، توهین، کوچک شمردن، اهانت و مسخره کردن دیگران خود را نشان می دهد. اگر جوک و شوخی هرزه ای را که می دانیم در محتوای خود، توهین و تحقیر دارد به کس یا گروهی نسبت  دهیم و اسباب خنده شود، در واقع آگاهانه مواد لازم را برای جلوگیری از رشد و ارتقا روانی مهیا می سازیم. حس شوخ طبعیدر فرهنگ معاصر (علی الخصوص غرب) شوخ طبعی یکی از ویژگیهای جذاب، مورد قبول و پسندیده قلمداد می شود. به نظر می رسد افرادی که دراین زمینه توانایی بیشتری دارند، بهتر می توانند با استرس کنار آمده، با دیگران رابطه داشته باشند و از سلامت روانی و حتی فیزیکی بهتری برخوردار هستند. شوخی، مستلزم کنار هم گذاشتن دو عقیده، مفهوم ، یا موقعیتِ به طور طبیعی جدا از هم است به یک روش تعجب برانگیز یا غیر قابل انتظار.حس شوخ طبعی به عنوان یک مکانیسم کنار آمدن با استرس در نظر گرفته می شود. این اعتقاد وجود دارد که شوخی از طریق ارتقای حمایت اجتماعی، موجب سلامت روانی و مقاومت در برابر استرس می شود و شبکه روابط اجتماعی را گسترده تر می نماید. اگرچه به شوخی همیشه مثبت نگریسته نمی شود. از زمان افلاطون و ارسطو تا به امروز، به خنده به عنوان نتیجه حس برتری که ناشی از مسخره کردن دیگران به خاطر حماقت آنان، ضعف  و یا زشت و زیبا بودنشان است، نگاه شده است. تا اواخر قرن نوزدهم، خندیدن به افراد بد اقبال، ناقص الخلقه و مریض در جامعه بسیار رایج بود. به خاطر خشونت آمیز و پرخاشگرانه بودن این نوع شوخیها در قرن هجدهم، فلاسفه انسانگرا و اخلاقگرایان شروع کردند به مفهوم سازی اشکالی از خنده و تفریح و شوخی که تصور می کردند  به لحاظ اجتماعی پسندیده تر باشد. جدای از سایر پدیده های مربوط به خنده مثل کمدی، نیش و کنایه، طعنه ، تمسخر و ریشخند، شوخی می تواند به عنوان تفریحی بسیار همدلانه، آسان گیر و خیر اندیشانه به نقایص دنیا و نقاط ضعف آدمی اشاره کند. تصویری که از شوخی، از گذشته  تا به حال ارائه شده گیج کننده است، چون از اصطلاح شوخی در ابعاد بسیار وسیعی استفاده شده است که به طور کلی تمرکز خود را از دست داده، شامل تمام پدیده ها می گردد. جوک، از جوکها و خنده های خشن  و رودرروی تلوزیونی گرفته تا کنایه ها، طعنه های سیاسی و مسخرگی و لودگی را در بر می گیرد. در این معنا، شوخی می تواند هم خشن و پرخاشگرانه باشد و هم  فلسفی و خیراندیشانه.ازدیدگاه فروید شوخی می تواند یکی از سالم ترین مکانیسمهای دفاعی باشد که به فرد اجازه می دهد چشم انداز و بینشی بی طرفانه و خالی از تعصب در مواجهه با بد اقبالی ها و ناملایمات زندگی و مصائب در پیش گیرد. بنابراین فرد خودش را از افسردگی، اضطراب و عصبانیّتی که به طور طبیعی برانگیخته می شود، در امان داشته، در ضمن دیدگاهی واقع بینانه را نسبت به خود و دنیا حفظ می کند. فروید، بدینسان، با اقتباس از معانی فضیلت مآبانه و انسانگرایانه ی معاصرین خود در مورد شوخی تعریفی را ارایه می دهد که محتوی معنای ضمنی از سلامت روانی است و معتقد است که یک شخصیت سالم یا بالغ با سبک خاصی از شوخ طبعی که غیر خشن، فلسفی و حاکی از نقد خود است، طبقه بندی می شود.در تئوریهای  انسانگرایانی چون مزلو، راجرز و آلپورت ، داشتن طبعی شوخ از ویژگیهای انسان سالم و پخته است. آلپورت معتقد است که جوک و شوخی ای سالم است که عاری از خشونت، سکس، توهین و تحقیربوده،  بتواند ارتباط عمیق ویکپارچه ای با خود و با کل جهان خلقت برقرار کند. آدمی که بتواند بر خود و ضعفهای خود بخندد وتوانایی درک عناصر پنهان در بطن پدیدها را داشته باشد و با آنها ارتباط معنی دار برقرار کند، این امکان را خواهد داشت که نگرشی لطیف، نسبت به وقایع و پدیده ها در پیش گیرد و در نهایتِ فشار و ناراحتی، توانایی برقراری ارتباط سالم را از دست ندهد.یک بررسی سطحی نشان می دهد که اشکال سالم شوخی بسیار کمتر از هرزه گویی رواج دارند. داشتن طبعی شوخ، محصول و یکی از نشانه های اوضاع روانی سالم و روبه رشد است که نقشی بسیار مهم در تلطیف اوضاع روانی بازی می کند. داشتن عزت نفس، شان و منزلت  گذاشتن به خویشتن از عوامل مهم انگیزشی است که فرد را در مقابل جوکهای آلوده و هرزه مصون نگه می دارد. بدین معنی که فردی که به خود احترام می گذارد هرگز برانگیخته نمی شود که جوک هرزه بشنود و بگوید.  احساس مسئولیت در قبال دیگران، احترام به همه، ارزش نهادن و پذیرفتن دیگران آنچنان که هستند، عدم قضاوت ارزشی، عدم سوگیری، عدم تعصب ، دوست داشتن دیگران و همدلی و همدردی با دیگران عوامل و ویژگیهای مهمی  هستند که می توانند در ظهور و بروز جوکهای هرزه و همچنین شنیدن و گفتن آن مانع جدی باشند. در مقاله ای مستقل به تحلیل روانشناختی جوکهای رایج در ایران خواهم پرداخت.    فرد، امیال سرکوب شده، آرزوهای برآورده نشده، عقده های روانی، خشم، نفرت، پرخاشگری، عدم ارگاسم  و مشکلات جنسی، تجربیات و ضربه های روانی ناخوشایند، تحقیرشدگی ها، حسد و کینه و میل به تخریب  و تهدید خود را ناخودآگاهانه  با جوکها و طنزهایی نشان می دهد که به عنوان جوکهای هرزه و مبتذل با مایه های سکس، خشونت و تحقیر طبقه بندی می شوند.  جوکهای آلوده و هرزه گونه آنهایی که درباره سکس و خشونت و تحقیر دیگران هستند- میتوانند آگاهی و بینشی عمیق از دنیای ی ناخودآگاهی گوینده جوک و شنونده آن فراهم آورند که مواد خوبی  برای درک مشکلات افراد است.  آدمی که بتواند به خود وبه ضعفهای خود بخندد وتوانایی درک عناصر پنهان در بطن پدیده ها را داشته باشد و ارتباط معنی دار با آنها برقرار کند، این امکان را خواهد داشت که نگرشی لطیف نسبت به وقایع و پدیدها در پیش گیرد و در نهایتِ فشار و ناراحتی، توانایی برقراری ارتباط سالم را از دست ندهد 
[1] Projection
[2] Identification
[3] Regression
[4] Displacement 
منبع: athena mental health organization