صفحه 1 از 2 12
نمایش نتایج: از 1 تا 10 از 19

موضوع: مشکل خانوادگی شدید

4096
  1. بالا | پست 1
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    March_2013
    شماره عضویت
    5082
    نوشته ها
    7
    سپاس
    0
    0
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    مشکل خانوادگی شدید

    در فایل ارسالی مشکل خانودگی ارسال شد. لطفا  در صورت امکان سریعا راهنمایی فرمایید. بسیار درمانده و مستاصل شده ام.[attachment=51]
    فايل هاي پيوست شده فايل هاي پيوست شده

  2. بالا | پست 2
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    March_2013
    شماره عضویت
    5082
    نوشته ها
    7
    سپاس
    0
    0
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    مشکل خانوادگی شدید

    من دارای مشکلات جدی با همسرم هستم طوریکه هر دو از هم خسته شده ایم.من از همسرم راضی نیستم. او هرگز نتوانسته باعث خنده و شادی شود. زندگی با او برایم کسل کننده و عاری از شور و هیجان است. حالم از بودن با او خوب نیست همیشه باعث برهم زدن خوشحالی من شده است.همه روزهای تعطیل در این زندگی مشترک چند ساله خراب شده و همیشه دعوا و ناراحتی و گریه برای من به ارمغان داشته است.همه مسافرتها یک جوری زهره مارم شده و هیچ موقع نتونستم از ته دلم احساس خوشبختی و لذت بکنم. من همیشه اعتراضهای خود از زندگی را بیان داشته ام منتها حرکت خاصی هم از او ندیدم تا اینکه امروز گفت یواش یواش داره نسبت به من بی تفاوت میشه ومن از چشمش میفتم. من خیلی خیلی حساس و زودرنج هستم و نیاز دارم همسرم بسیار مهربان و نازکش باشد و او اینطور نیست درنتیجه در اکثر موارد من رنجیده شده و گریه میکنم.
    ما 8 سال است که عقد کرده و 6 سال است که ازدواج کرده ایم.در دانشگاه آشنا شدیم.هر دو دارای مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه دولتی هستیم.من 30 ساله و او 35 ساله است. به خاطر دعواکردن های زیاد و نداشتن تعادل در زندگی نتونستیم تصمیم بگیریم که بچه دار شویم. بسیار بسیار درمانده و نیاز  به مشاوره دارم. تقریبا هر هفته یکبار دعوا داریم و من کلی بهم میریزم و نمیتونم عملا هیچ  کاری انجام دهم.آرزوی مرگ میکنم تا از این زندگی راحت شوم و دیگر سرزنشهای همسرم را نشنوم.از طرفی همسرم ابراز میکند که بزرگترین آرزویش در زندگی آرامش من و موفق شدن من در اجتماع میباشد.اما من این حرفش را قبول ندارم زیرا باید در عمل ثابت کند.درحالیکه به نظر من او فردی مغرور و خودخواه است که به خاطر امیال خودش همیشه من را ناراحت کرده و میکند.درحالیکه ما زندگی را از صفر شروع کردیم وزمان عقد ایشان سرباز بودند و من به شدت عاشقش بودم و از همه خواسته های به حق خودم گذشتم و به کمترین چیزها قانع شدم و او هرگز نه قدر دانست نه از من تشکر کرد و اجازه نداد عشقم بال و پر گیرد.
    همسر من به عنوان یک مرد خصوصیات مثبتی دارد:
     
    1. وفادار است اهل خیانت و یا توجه به زنهای دیگر نیست.
    2. بعضی اوقات به پیشنهادات همسر گوش میدهد.
    3. در روابط زناشویی توجه کامل به راضی شدن همسرش دارد.
    4. با خانوده من رفتار مناسبی دارد و تقریبا مورد تایید همه اعضا مخصوصا پدرم میباشد.
    5. اگر من مریض باشم با توجه به اینکه در شهر غریب زندگی میکنیم آشپزی ساده ای میکند و اگر مهمان داشته باشیم در پذیرایی کمک میکند.
    6. در مورد مراسمات زنانه من را همراهی کرده و به دنبالم می آید و غر نمیزند.
    7. اطلاعات به روز خوبی دارد.
    8. موافق تحصیل همسر و پیشرفت اوست وتشویق میکند.
    9. در مورد گذراندن وقت و پولی که در اختیار من قرار میدهد پرسش نمیکند و در این موارد به حریم خصوصی احترام میگذارد.
    10. دارای قیافه و هیکل متوسط به بالایی است و به نظر من جذاب میباشد البته نه صد د صد.

    خوب میخوام به نکات منفی و مشکلاتی که همیشه باعث آزار و عدم رضایت من از زندگی میشود اشاره کنم:
    1. سطح انرژی او پایین است . تمایل به گفتگو و شاد کردن محیط  ندارد شاید هم این قابلیت را ندارد.تمایل به انجام کارهای متفاوت را ندارد.
    2. دوست دارد فقط فیلمهای اکشن یا حیات وحش یا فوتبال و مابقی ورزشها را تماشا کند. هر وقت خانه است باید تلویزیون در اختیار او باشد .برنامه هایی که من دوست دارم ببینم را همیشه مسخره کرده و اجازه نمیدهد تماشا کنم .خیلی وقتها ترجیح میدهم دیرتر بیاد خانه تا من بعضی برنامه ها را بدون اعتراض او تماشا کنم یا بعضی اوقات ترجیح میدهم زودتر بخوابد  و مزاحم من نشود.کلا هیچ روز تعطیلی را به یاد ندارم که از باهم بودن لذت ببریم. او میخواهد بدون هیچ قانونی بخوابد بعد تلویزیون ببیند ولی من میخواهم سر ساعت خاصی بیدار شویم ورزش کنیم صبحانه بخوریم خانه  را تمیز کنیم مطالعه کنیم چرت بعدازظهر و گردش بیرون داشته باشیم.اما او میگوید انسان باید روز تعطیل آزاد و رها باشد و تازه انتظار دارد من اصلا مزاحمش نشوم زیرا بسیار به صدا حساس هستند.و این مسائل همیشه باعث دعوای ما میشود.
    3. دوست ندارد با همسرش حرف بزند یاکارهای مشترک با همسرش انجام دهد مثل آشپزی یا تمیز کردن خانه یا پیاده روی یا رقص یا حرف زدن در مورد اتفاقات روزمره . درحالیکه من عاشق انجام این کارها به صورت مشترک هستم و در صورت پیشنهاد دادن هم در اکثر موارد با مخالفت او مواجه میشوم. او دوست دارد کسی مزاحمش نشود یا بخوابد یا تلویزیون   ببیند. ابراز محبت او بیشتر از طریق لمسی است نه کلامی و یا انجام کارهای مورد علاقه من. و این حالت اصلا برای من ارضا کنند نیست.
    4. از نظر من شخصیت او مجهول و غیر مشخص است .هرگز از خودش ،آرزوها و برنامه های آینده اش صحبت نمیکند هر زمان هم که من حرف میزنم توجه کافی نشان نمیدهد و سرش به سمت تلویزیون میباشد.
    5. دوست دارم به تمیزی و مرتب بودن خانه اهمیت دهد نمیخواهم همه نکات مربوط به تمیزی و مرتب بودن خانه به عهده من باشد در این صورت اگر بچه هم باشدو قانون خاصی در خانه نباشد هرج و مرج پیش میاد.او میگوید تو در خانه هستی و من اکثرا بیرونم پس تمیزی خانه هم باید فقط به عهده تو باشد. او در خانواده اش چنین یاد گرفته و ندیده که مرد کار خانه انجام دهد پدرش همیشه خسته و نالان به خانه آمده و مادر و خاهرانش نازش را کشیده اند که این حالت کاملا برخلاف خواست من میباشد. از طرفی سطح استاندارد تمیزی و مرتب بودن در ذهن او پایین است و باعث میشود حساسیتهای من را درک نکند.
    6. هر گاه از او میخواهم کاری انجام دهد پشت گوش میندازد و باید چندین بار تذکر بدهم تازه ناراحت هم میشود و این من را خیلی عصبی میکند.
    7. میگوید عاشق مسافرت است اما کم پیش میاد که پیشنهاد مسافرت بده و هر وقت هم من پیشنهاد مسافرت یک روزه یا دوروزه را میدهم بهانه آورده و استقبال نمیکند و اکثرا تو ذوقم میزند.اکثرا هم برای مسفرتهای طولانی کمبود مادیات را پیش میکشه.نمیدونم کی قراره وضع مالی ایشون خوب بشه! من عاشق رفتن به جاهای مختلف و نیز معاشرت با آدمهای مختلف هستم ولی او خیلی محتاط است.
    8. آدم راحتی نیست با دیگران به راحتی ارتباط برقرار نکرده و زود اخت نمیشود. درون گرا و تا حدی افسرده و بیحال هست .من برون گرا هستم راحت تر با دیگران اخت میشوم اما در کل بذله گو و شاد نیستم و   ترجیح میدم همسرم شاد باشه و به من شادی ببخشه.
    9. متعصب است و در نحوه پوشش و حجاب همیشه به من تذکر میدهد و من بسیار عصبی میشم و همین مورد اکثر مسافرتها و نیز شب عروسی خودم را به جهنم تبدیل کرد. چون حس میکنم این مورد به خودم مربوطه و او حق دخالت نداره البته این را هم از خانوده به ارث برده طوریکه مادرشان نزد داماد که محرم است حجاب کامل دارند.اصلا از نحوه زندگی خانوادگیشان خوشم نمیاد.
    10.  انگار من هیچ تاثیری روی او ندارم خیلی تشویق به ادامه تحصیل چه در ایرا ن چه خارج کردم کوچکترین ت---- به خودش نداد حتی نخواست وضعیت زبانش را بهتر کنه و بهانه اش کمبود وقت بود درحالیکه اگه یک هفته هم تعطیل باشه یا میخوابه تا فیلم میبینه.
    11. من زندگی را از منفی با او شروع کردم و خانواده اش هم نتونستند هیچ کمکمی به او بکنند اما نمیدونم چرا اصلا از لحاظ مادی پیشرفت نمیکنه و همیشه بدشانسی میاره. من فکر میکردم پنج سال سختیها را تحمل کنم وضع بهتر میشه اما متاسفانه پیشرفت قابل توجهی حاصل نشد و شکست خوریم خیلی وقتها میگیم شاید بهتر بود چند تا مسافرت درست و حسابی میرفتیم و پول را خرج میکردیم تا اینکه سرمایه گذاری برای مسکن کنیم و شکست بخوریم.
    12. در پیدا کردن کار برای من نه تنها مشوق نبود بلکه من را محدود در انتخاب کرد و غیرمستقیم مانع شد. از اینکه کار و درآمد ندارم بسیار ناراحت هستم.
    13. اگر کسی مانند خواهرش همسرش میشد خیلی خوشبخت تر بودزیرا او(خواهرش) نیز عاشق فیلم و فوتبال است. کم حرف است نسبت به غذاهای جدید یا کارهای جدید یا آدمها و فرهنگهای جدید بی تفاوت است و روابطش همان محدود به روابط خانودگی است و برایش کافی است.
    14. آرزوی من انطباق داشتن کافی با هم و با هم خندیدن و حرف زدن و نیز ادامه تحصیل و نیز پیشرفت مادی و تجربه زندگی در کشورهای مختلف است ولی او با من همرا ه نیست و هرگز نماید برنامه بریزیم و پیش بریم.
    15. او اهل زندگی در مکان و فرهنگی  غیر از مال خودشان نبوده زیرا در این چند سال حتی نتوانسته یک نفر به جمع دوستان برای معاشرت خانودگی بیفزاید.در اوایل ازدواج بسیار احساس غربت و تنهایی میکردم و او هرگز نمیتوانست من را خوشحال کند و بخنداند تا اینکه خودم از بیرون چند تا دوست پیدا کردم.
    16. او میگوید همیشه من دعوا را شروع کردم و او منت کشیده و من را همیشه مقصر و گناهکار میداند درحالیکه من در اثر رفتار او و یا بی اعتنایی او ناراحت  و ترشرو شدم و سپس او ناراحت شده .
    17. او نمیخواهد خصوصیات کنونی خودش را تغییر دهید و من نیز این خصوصیات را دوست ندارم لااقل اگر قرر بود این همه خصوصیات که من دوست ندارم تحمل کنم ترجیح میدادم همسرم از خانواده ای روشن فکرتر و از لحاظ مادی قویتر باشد.
    18. در اوایل آشنایی هم بارها از او خواستم که عشقش را ثابت کند و بگوید قبل از من با کسی نبوده چون من خودم در دانشگاه خواستگاران زیادی داشتم و همه همکلاسی های دختر به من حسودی میکردند(گرچه الآن همه ازدواجهای موفق کردند وخوشبخت و راضی هستند)من نیز بسایر متین بودم و هرگز دوست پسر نداشتم فقط با هر خواستگار چند ساعت حرف میزدم و چون به دلم نمینشستند جواب منفی میدادم و گناه میدانستم رابطه را طول دهم از طرفی همیشه همسرم را دوست داشتم و منتظر پیشنهاد او بودم ووقتی پیشنهاد داد بدون هیچ اذیت و پیش شرطی او را قبول کردم.اما او هرگز نتوانست حرف خاص یا کار خاصی در ابراز عشق انجام دهد و من همیشه عقده ای شدم و فکر میکردم با هر کس دیگری ازدواج میکردم بیشتر قدرم را میدانست.شاید هم تقصیر خودم است اگر از اول با پسرهای مختلف بیشتر ارتباط میداشتم شاید بیشتر خودم و نیازهایم را قبل از ازدواج میشناختم و الآن زندگی بهتری داشتم.
    19. گفتم شاید گذشت زمان عشق او را اثبات کند چون آدم درون گرایی است خودش نیز گفت گذشت زمان من را به تو خواهد شناساند اما من که چیزی ندیدم.
    20. او اگر عاشق من است اگر به گفته خودش آرزویش آرامش من است باید به قوانینی که در خانه میگذارم و همگی مفید هستند احترام بگذارد و موجبات ناراحتی من را فراهم نکند. زود به حرفم گوش دهد.باعث خنده و شادابی من گردد. متعصب نباشد. پیشنهاد انجام کارهای مشترک را مشتاقانه بپذیرد. برای پیشرفت آینده وتجربه زندگی در کشورهای مختلف با من برنامه ریزی کند و تنهایم نگذارد.

     
     

  3. بالا | پست 3
    مدیر داخلی همیاری

    عنوان کاربر
    مدیر داخلی همیاری
    تاریخ عضویت
    December_2011
    شماره عضویت
    1262
    نوشته ها
    166
    صلوات
    27
    دلنوشته
    2
    آهنگ لطیف و نغمه دلکش آسمانها را کسی در می یابد که روحش شفاف باشد!
    سپاس
    106
    116
    نوشته های وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: مشکل خانوادگی شدید

    سلام
    خیلی خوش اومدید


    من فکر میکنم که هر دو شما به یه اندازه در پر رنگ شدن اختلافها نقش دارید
    زن و مرد در زندگی باید مکمل یکدیگه باشن و بتونن نقاط ضعف همدیگه رو شناسایی و پر کنن
    تنها در این صورته که میتونن به آرامش برسن
    ولی با توجه به گفته هاتون - شما همش سعی میکنید قدرت رو در دست داشته باشید و برای خودتون سلطنت داشته باشید و میخواین ایشون رو مجبور کنید که این حریم رو قبول کنه - این طبیعیه که ایشون سرکشی میکنه
    در حرفهای آخرتون شما گفتید که - شاید گذشت زمان عشق او را اثبات کند چون آدم درون گرایی است خودش نیز گفت گذشت زمان من را به تو خواهد شناساند اما من که چیزی ندیدم. - خب ... من عشق ایشون رو در حرفهایی که گفتید حس کردم ولی شما اینقدر در تغییر ایشون مصمم هستید که اصلا متوجه نشدید و همش میخواین ایشون مطابق میل شما باشه
    من باور دارم که شخصیت انسانها مثل فنر میمنونه و هرچی بیشتر سعی کنیم تغییرش بدیم - سریعتر به حالت اولیه برمیگرده
    هر چی زندگی رو سخت بگیری سختتر میشه - سعی کن در خودت تعادل ایجاد کنی

  4. بالا | پست 4
    مشاور همیاریناظم همیاری

    عنوان کاربر
    مشاور همیاری
    تاریخ عضویت
    November_2012
    شماره عضویت
    3511
    نوشته ها
    436
    صلوات
    28
    دلنوشته
    2
    ثوابش هدیه روح عزیزترین هدیه زندگیم
    سپاس
    664
    881
    دریافت
    6
    آپلودها
    5

    RE: مشکل خانوادگی شدید

    سلام...
    خوش اومدید
    جای تبریک داره که همسری به صداقت ایشون دارین.
    مشکلاتی رو که عنوان کردید مشکلات دست و پاگیری تو زندگی زناشویی نیست!
    درسته !گذر زمان چیزی جز صداقت و احترام و عشق ایشون نسبت به شما و والدینو اطرفیانتون رو ثابت نکرده.
    مسائل عنوان شده چیزی جز اختلاف روحیات بین مردان زنان نیست!
    با توجه به پیشینه ای که از ایشون ذکر کردید ؛ همسرتون زندگی بی حاشیه ای رو در کنار شما دوست دارن دارن ! مصداقهای بارزی جهت اثبات عشق ایشون وجود داره؛ عشق و علاقه و کمک و تامین معاش و صداقت و پاکی و .....
    اونهایی تو فیلمها به عنوان پشت صحنه زندگی مشترک نشون میده همون در حد فیلمه!فکر نکنم زوجی وجود داشته باشه که بلافاصله پس از اتمام کار روزانه و یا تو ایام تعطیل بخوان تمام روزشون رو با شادی طی بکنن
    حتی والدین خودتون هم حوصله چنین کاری رو نخواهند داشت ....
    به نظر من کمبود فعلی زندگی مشترکتون همون فرزند آوریه!
    تو این زمان شما به یه فرد دیگه ای که به زندگیتون رنگ و بوی تازه ای ببخشه نیاز دارین ....
    قطعلا تنش ها و مشاجره ها رو کم خواهد کرد ....
    چه دلایلی باعث شده که از این مهم دوری بکنین ؟
    آیا خود شما تا بحال پیشنهاد بچه دار شدن رو دادید ؟ ایشون چی ؟
    برای چه زمانی تصمیم پدر و مادر شدن رو دارید ؟
    شاد کام باشید


  5. بالا | پست 5
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    March_2013
    شماره عضویت
    5082
    نوشته ها
    7
    سپاس
    0
    0
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: مشکل خانوادگی شدید

    با سلام و ممنون از راهنمایی ارزشمند شما
    من و همسرم نمیتونیم با هم و در کنار هم خوش باشیم :
    1-ایشون به فردی نیاز دارند که هرگز اعتراضی بهشون نکنه و همیشه مواظبش باشه (مثل خواهراها و مادرش که دقیقا این کار را میکنند)منتها من در محیط دیگری با فرهنگ دیگری بزرگ شدم(هرگز به یاد ندارم که پدرم به مادرم یا من گفته باشه برای من چایی یا آب بیاورید همیشه خودش کارهایش را انجام میداده) انتظار من از یک مرد اشتراک فعال در امور خانه است و واقعا از این قضیه عذاب میکشم و همیشه با دلیل و منطق باهاشون حرف زدم و قبول کردند اما در عمل باز برمیکردند به ذات خودشان.
    2- من ئاقعا فرد احساسی هستم و زود بهم میریزم و گریه میکنم و در ذهنم همه چیز خراب میشود تقریبا در هر دعوا به جدایی و مشکلاتی که در پی آن خواهد بود فکر میکنم و واقعا افسرده میشوم. همسرم میگوید تو همیشه ناراضی و گریان هستی اینجوری نمیتونی فرزند خوب و سالم به دنیا بیاوری.
    3- همسرم میگوید از اینکه نتوانسته کوچکترین نیازهای من را برطرف کند و من همیشه معترض هستم از خودش بیزار است و فکر میکند که ارزش یک مرد را ندارد. برای من خیلی جالب است که او همه چیز را میداند و کاملا واقف است که در چه صورتی من بیشتر احساس رضایت میکنم اما در عمل انجام نمیدهد.
    4- ما همیشه مشکلات مادی داشتیم و متاسفانه همسر من هر سرمایه گذاری که انجام میده با شکست مواجه میشه و این مسئله من را ار آینده با این همه تورم و مشکلات میترسونه.
    5- آرزوی من تجربه زندگی در کشورهای دیگر با استاندارد بالاتر میباشد اما همسرم در این مسئله اصلا با من همرا نیست .هر وقت دوستانم را میبینم که به خاطر شرایط کاری همسر و یا ادامه تحصیل شوهر خود نیز توفیق اجباری پیدا کرده و زندگی در خارج را تجربه میکنند واقعا حسرت میخورم.
    6- من دا دانشگاه و فامیل خواستگاران زیادی داشتم .فکر میکنم اگه انتخاب بهتری داشتم الآن همسری داشتم که در رساندن من به آرزوهام بیشتر تلاش میکرد.
    7- از ارتباط داشتن با خانواده و فامیل همسرم  هیچ لذتی نمیبرم آنها بسیار بسته و محدود هستندو هیچ تنوع و تازگی در رفتار و صحبت و حتی آشپزیشون وجود نداره و اینها باعث میشه ترجیح بدم تا حد امکان کمتر ببینمشون.
    من خیلی درگیر و گیج شدم. به این نتیجه رسیدم شاید من و همسرم به درد هم نمیخوریم گرچه هیچ کدوم از ماها انسان بدی نیست اما شاید برای هم گزینه های مناسبی نبودیم و اگ جدا بشیم بهتر باشه.
    لطفا رانماییم کنید.
    • باتشکر و احترام.

  6. بالا | پست 6
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    January_2013
    شماره عضویت
    4239
    نوشته ها
    221
    صلوات
    50
    دلنوشته
    1
    بر جمال محمد صلوات
    سپاس
    386
    258
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: مشکل خانوادگی شدید

    اورانوس عزیز
    پدر شما به نظرم فردی استثائی هستن چون اکثر آقایون مثل شوهر شما هستن و به نظر من چون شما انتظار داشتین رفتاری مثل رفتار پدر خودتون رو هم در ایشون ببینین دچار این حالات شدین.

  7. بالا | پست 7
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    March_2013
    شماره عضویت
    5082
    نوشته ها
    7
    سپاس
    0
    0
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: مشکل خانوادگی شدید

    همسر من یک روز که از خواب بیدار میشن کلا مهربان و صمیمی و نازکش هستند اما فرداش بیحوصله و کاملا بیتفاوت؟ آیا همه مردها یک روز سرحال هستند و یک روز بی حوصله و مستعد دعوا کردن؟

  8. بالا | پست 8
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    January_2013
    شماره عضویت
    4239
    نوشته ها
    221
    صلوات
    50
    دلنوشته
    1
    بر جمال محمد صلوات
    سپاس
    386
    258
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: مشکل خانوادگی شدید

    یک روز در میانیش رو نمی دونم ولی اکثرا آقایون به این تیپ هستن البته تا اونجائی که من از اطرافیان دیدم.
    به نظر من کمی بی تفاوت باشین نسبت به این رفتارهای همسرتون بالاخره هر کسی که ببینه طرف مقابلش حساسیت نشون می ده کمی لجبازی می کنه که شاید این امر ناخود آگاه هم باشه. مثلا خود شما اگه مدام کسی از رفتاراتون انتقاد کنه چه واکنشی در مقابلش دارین؟

  9. بالا | پست 9
    مشاور همیاری

    عنوان کاربر
    مشاور همیاری
    تاریخ عضویت
    November_2012
    شماره عضویت
    3538
    نوشته ها
    232
    صلوات
    50
    دلنوشته
    3
    اللهم عجل لولیک الفرج
    سپاس
    881
    898
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: مشکل خانوادگی شدید

    سلام

    ببینید اول باید این نکته رو متذکر بشم که هیچ تضمینی وجود نداره که با جدا شدن شما از ایشون وضعیت شما بهتر از شرایط فعلی بشه. و درسته که طلاق یک امر حلال خدایی است ولی بهتره که گزینه ی آخر باشه نه ابتدایی ترین گزینه.

    سوال:
    دلیل انتخاب این شهر چی بوده؟شرایط کاری همسر؟تحصیل(شما یا ایشون)؟یا گزینه های دیگر؟
    شهری که درش زندگی میکنید چقدر از خانواده تون دوره؟
    آیا از خانواده ی همسرتونم دوره یا در شهر ایشون زندگی میکنید در واقع؟
    از همون زمانی که ازدواج کردید به این شهر نقل مکان کردید؟
    آیا در این شهر فقط با دوستانتون ارتباط دارید یا از اقوام کسی هست اطرافتون؟
    حالا جدا از صحبتهای همسرتون ، خودتون چقدر علاقه دارید به بچه دار شدن؟


     

  10. بالا | پست 10
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    March_2013
    شماره عضویت
    5082
    نوشته ها
    7
    سپاس
    0
    0
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: مشکل خانوادگی شدید

    ما هر دو از شهرهای متفاوت هستیم و در شهر دیگری که نزدیکتر به شهر همسرم هست به خاطر کار ایشون از اول زندگی کرده ایم و در اینجا غیر از چند فامیل دور ، ارتباط محدود به دوستان است. البته از محل زندگی ما تا شهر همسر 2 ساعت و تا شهر مت 4 ساعت را ه میباشد. همانطور که گفتم در دانشگاه آشنا شدیم و هر دو بسیار بچه مثبت بودیم و قبلا هیچ دوستس از جنس مخالف نداشتیم. الان هم انگار اصلا حرف هم را نمفهمیم و  هر کس دیگری را مقصر میداند. نمیتونیم یک روز خوب و بدون دغدغه در کنار هم داشته باشیم.
    خواهش میکنم همتون اینقدر ن را مقصر ندانید. یعنی همسرم کاملا اکی هستند و هیچ مشکلی ندارن؟

صفحه 1 از 2 12

کاربران دعوت شده

© تمامی حقوق برای همیاری ایران محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد