یکی از مسائلی که در جامعه امروز وجود دارد افزایش سن ازدواج است. دکتر فرهمندپور این مسئله را مشکلی جدی در میان جوانان می‌داند و با اشاره به کاهش سن بلوغ و افزایش سن ازدواج شکافی بیست ساله را بین بلوغ جنسی افراد و ازدواج‌شان در نظر می‌گیرد و می‌گوید والدین باید به گونه‌ای فرزندان خود را تربیت کنند که بتوانند این دوره و شکاف را با سلامت پشت سر بگذارند. خطرات پنهان زیادی فرزندان را تهدید می‌کند که یکی از آنها کشش بیش از حد به سمت جنس مخالف است. و این درست همان چیزی است که والدین برای برخورد مناسب با آن آمادگی ندارند.

از طرفی والدین بین بلوغ جنسی و بلوغ اجتماعی تفاوتی قائل نمی‌شوند در حالی که این دو هر کدام تعریف مشخص دارند. فرزندان ما در سنین 9 الی 15 سالگی به بلوغ جنسی می‌رسند اما شیوه مدیریت این بلوغ را نمی‌دانند. آنها نسبت به این موضوع که باید چگونه با جنس مخالف برخورد کنند، اطلاعی ندارند و این مستلزم وجود بلوغ اجتماعی است. نوجوان حتی نمی‌داند که این نیاز می‌تواند موجب بروز چه آسیب‌های بر وی گردد. دکتر فرهمندپور با اشاره به آن‌چه در فلسفه اخلاق به آن اشاره شده می‌گوید: هر آدمی از هر سنی و گروهی که باشد هیچ کاری را ارادی و از روی اختیار انجام نمی‌دهد مگر آن‌که منفعت و یا رفع نیازی از خویش در آن عمل وجود داشته باشد. آن کسی که دزدی می‌کند، گمانش این است که دزدی برای او منفعتی دارد. اما سوالی که پیش می‌آید این است که پس چرا آدم‌ها متفاوت عمل می‌کنند؟ باید گفت آدم‌های متفاوت نیاز و منفعت متفاوتی با هم دارند. بعضی افراد به دنبال نفع مادی‌اند و عده دیگر به دنبال منافع معنوی هستند به همین دلیل رفتارهایی که بروز می‌دهند در جهت منافع شخصی خودشان است.

بنابراین اگر فرزندان ما به دنبال رابطه با جنس مخالف هستند در واقع می‌خواهند به زعم خودشان نیازهای درونی‌شان را برطرف کنند. و باورشان این است که دارند به یک نیاز درونی پاسخ می‌گویند. در واقع آن‌ها می‌خواهند از طریقه رابطه با جنس مخالف نیازی جنسی و روانی را برطرف کنند یعنی از رهگذر رفع نیاز جنسی به نیازهای روانی خویش هم پاسخ دهند. حالا این‌که چگونه می‌توان به آنها ثابت کرد برای رفع این نیاز نباید این‌گونه عمل کنند و این چیزی که از منظر آن‌ها منفعت است در واقع به ضرر آن‌ها تمام می‌شود، چیزی است که باید در فرایند تربیتی به آن پرداخت.

نیازهای روانی که فرزندان ما می‌خواهند از طریق رابطه با جنس مخالف به آن دست یابند نیاز به توجه و حس تعلقی است که نوجوان گمان می‌کند نمی‌تواند از طریق خانواده و دوست همجنس به آن برسد، و این همان خلائی است که در خانواده کمرنگ شده است. اما توجیهی که خانواده و والدین دارد این است که ما شب و روز کار می‌کنیم تنها برای فرزندمان در حالی که این توجیه درستی نیست. بنابراین نوجوان برای دریافت توجه و محبت به سمت جنس مخالف کشیده می‌شود.

پس والدین باید بتوانند شکاف‌های روانی و عاطفی که میان خودشان با نوجوانان ایجاد شده را از بین ببرند. آنها باید بتوانند با استفاده از شیوه‌های تربیتی درست فاصله‌ها را کم کنند و از سوق یافتن فرزندانشان به سمت رابطه‌های ناسالم جلوگیری کنند.

نعیمه بخشی

منبع: