یعنی شما به ایشون وابسته شده بودید؟
رابططون در چه حدی بوده ؟
ایا ایشون دیگه خواستار اذدواج با شما نیسن؟تحصیلات خودتون و ایشون ؟
شما چه کارید؟
دلیللی خاصی داره که مادر پسر این قدر اصرار داشته؟

نمی دونم چرا درهمون 2 جلسه صحبت بهش وابسته شدم احساس کردم تمام معیارهایی که برای همسر می خوام دراون هست جز سن اون دانشجوی لیسانس ومن فوق لیسانس وفرهنگی مادرش چون همکارمه وبه قول خودش خیلی دوست داره من عروسش بشم والبته من بااصرارمادرش حاضرشدم 2جلسه صحبت کنم و3 بارهم تلفنی وپسره بیشتر دوست داشت جواب من رو بفهمه وآره یا نه من براش مهم بود احساس میکنم به من بی احترامی شده وشخصیتم خردشده