
نوشته اصلی توسط
sanaz1368
ای بابا 1 سال تموم مثل خر بر دکترا خوندم هرچی فکر کنید نذر کردم رفتم سرجلسه داشتم ازمون میدادم خیلی برام سوالا اسون بود خوشحال بودم امسال شهید بهشتی قبولم .یه مراقب لعنتی که ازش نمیگزرم اومد گفت ازمون نمره منفی داره توی دفترچه زده بودن نمره منفی نداره منم همه سوالارو پاسخ دادم ولی اون مراقبه گفت نمره منفی داره بهش گفتم مطمئنید؟ تو دفترچه زده ندارها.گفت اره مطمئنم .شک کردم یه مراقب دیگه اومد که بازرس وزارت بهداشت بود ازونم پرسیدم گفت میرم الان از پایین میپرسم اومد بعد چن دقه گفت نمره منفی داره.منم از ترسم که درصد پایین نیاد 30 تا از سوالارو پاک کردم اومدم بیرون از جلسه بعد متوجه شدم نمره منفی نداشته اون مراقبا ایندمو زندگیمو خراب کردن ابن همه دعا کردم درس خوندم به همکلاسیام پایان نامشونو کمک کردم که خدا کمکم کنه سمت گناه نرفتم ولی میمیبینی چیشد؟انگار خدا یکیو فرستاده از اسمون که بیاد نزاره من قبول شم.سر پل صراط جلو هردو مراقبو میگیرم . این باعث شد من به مصاحبه دعوت نشم من انقدر سی ویم عالی بود که فقط به نمره کتبی نیاز داشتم معدل ارشدم بالای 18.47 مقالم جایزه بره بود ینی مطمئن بودم که امسال قبول میشم ولی اون مراقبا یا هدا نذاشتن.حالا بیخیال بفکر افتادم دوباره بخونم پیش خودم گفتم حتما حکمتیه بعد که شرو کردم بخونم 2ماه از خوندم میگزره متوجه شدم منابع رشتمو تو دکترا 360 درجه تغییر دادن داشتم از خنده روده بور میشدم خدایا تا علنی میخوای من دکترا نرم .باشه چشششششششششششم نمیرم .نمیدونم چرا هی جلوی پام سنگ میندازن .دیگه نامید شدم نمیدونم چکار کنم بخاطر اشتیاه اون 2تا مراقب ایندم زندگیم تباه شد2ماه داره گریه میکنم انگار دنیا رو سرم خراب شده باورم نمیشه اصلا .حالا من بخدای مهربون چی بگم؟اگه جای من بودید چکار میکردید؟