[size=x-large]خودتان باشید[/size] 
 حرص نخورید. ناراحتی را نبلعید.
  همانطور که از خوردن غذای مانده و فاسد پرهیز می­کنید از جذب کردن و بلعیدن حرف­های مفت و مزخرف پرهیز کنید. نگذارید حرف­هایی که به نظر خودتان صحیح نمی­آید و چرند است، ذهن­تان را خراب کند وباعث شود که دچار تهوع فکری شوید.
 
  اگر دلخورید بیان کنید. اگر می­ترسید ترس­تان را به زبان بیاورید.اگرعصبانی هستید عصبانیت­تان را نشان دهید. گریه دارید؟ گریه کنید. مفاهیمی مثل خویشتن­داری و سکوت و بردباری را بگذارید کنار.
 
ناراحتی­  ها را باید ابراز کرد و گرنه
بعدها می شود کابوس. می شود تیک عصبی، تنگی­ نفس، خارشِ ­تن. می شود دسیسه­ چینی و بهانه ­جویی. ناخن و لب جویدن و تند تند پاها را تکان دادن.
 
 
  از گذشته­ فرار نکنید  و آن را بپذیرید.
با خود مهربان باشید و اشتباهات و غفلت­ ها را به خودتان ببخشید. نگذارید ظلم و جفای دیگران در گذشته از شما یک قربانی بسازد.
 
در نقش قربانی رفتن گاه برای بعضی می­شود همه ­ی محتوای زندگی شان. سالها در عزای خود می ­نشینند و هیچ چیزهم تغییر نمی­کند.  از گذشته فرار نکنید اما در گذشته هم غرق نشوید و در سوگ روزهای خوب از دست رفته ننشینید. هیچ زمانی جذاب­تر از زمان حال نیست.
 
از خودتان به اندازه ­ی توانایی­ تان انتظار داشته باشید. سعی کنید حدتوانایی ­تان را بشناسید .
  بیشتر ما حد توانایی خود را نمی­ شناسیم و به همین خاطر همیشه از حد توانایی خود فراتر می­رویم. ممکن هم هست در کاری موفق بشویم اما چون از توان خود بیشتر مایه گذاشته­ ایم، زود دچار خستگی و دلزدگی می­شویم.
 
سعی نکنید دختر و پسر خوب عروس خوب، داماد خوب،
پدر خوب، مادر خوب و همسر خوب باشید. فقط سعی کنید خودتان باشید.
  این خیلی خوب بودن­ها عاقبت کار دست آدم می­دهد. آدم گاهی می­ره توی نقش­هایی که نقش واقعی­ خودش نیستند و از من واقعی­ اش خیلی فاصله گرفته­ اند.
بهتر است دیگران شما را نپسندند تا اینکه هر روزبه جای خود در آینه چهره­ ی کسی را ببینید که از شما سوال می­کند:
  راستی تو کی هستی؟