مطمئنا بشر به خاطر اجتماعى بودنش ، در جامعه‏اى زندگى مى‏كند كه همه افراد آن ، از يك سطح اجتماعى برابرى ، برخوردار نيستند . تفاوت سطح زندگى‏ها يك واقعيت اجتماعى است . اين واقعيت ، پديده مقايسه اجتماعى را به وجود مى‏آورد . مقايسه اجتماعى يعنى سنجش موقعيت خود ، با وضعيت ديگران.افراد معمولا در مقايسه خود از دو نوع مقايسه استفاده مي نمايند
1- مقايسه صعودى: اين مقايسه زماني است كه هدف مقايسه ، در سطح بالاترى باشد. يعنى سنجش وضعيت خود با كسانى كه در موقعيت برترى قرار دارند. اگر از مقايسه صعودى در امور مادى استفاده شود ، سطح رضايت از زندگى كاهش مى‏يابد كه مى‏توان آن را مقايسه كاهنده ناميد.
2- مقايسه نزولى : اين مقايسه زماني است كه هدف مقايسه ، در سطح پايينترى باشد. يعنى سنجش وضعيت خود با كسانى كه در موقعيت پايين‏ترى قرار دارند. اگر از مقايسه نزولى استفاده شود ، سطح رضايت از زندگى افزايش مى‏يابد كه مقايسه افزاينده ناميده مى‏شود.
با توجه به كلمات شما مي توان دريافت كه مقايسه شما از نوع اول است و همين عاملي براي حقارت در برابر ديگران مي باشد.البته در شرايطي اين مقايسه مي تواند عاملي براي پيشرفت و رقابت با ديگران شود لذا بايد كاربرد هر مقايسه را به درستى شناخت و آن را در جاى خود به كار برد و از استفاده نابه جاى آن ، خوددارى كرد ، تا سطح رضايت از زندگى افزايش يابد و زندگى ، قرين موفقيت گردد و بشر از زندگى خود لذّت ببرد.
كاركرد روانى مقايسه صعودى
1- بي توجه بودن به داشته ها:
اگر انسان به داشته‏هاى خود توجّه كند و از آنها لذّت ببرد ، راحت‏تر مى‏تواند نداشته‏ها را تحمّل كند . اما اگر كسى داشته‏هاى خود را نبيند ، زندگى را يكسره محروميت مى‏داند
2- بزرگ‏نمايى داشته‏هاى ديگران. كسى كه قد متوسّط دارد، در كنار كسى كه كوتاه قد است، بلند قد ارزيابى مى‏شود. مقايسه صعودى در مال و ثروت نيز موجب مى‏شود كه زندگى فرد، بيش از آنچه هست ارزيابى گردد
پيامدهاى مقايسه صعودى
1 . اندوه :
مقايسه صعودى ، كاستى‏ها را نشان مى‏دهد و به دنبال آن ، موجب احساس محروميت مى‏شود و اين احساس نيز حزن و اندوه را به دنبال دارد .
2 . افسردگى : اندوهى كه بى‏دليل ، شديد و طولانى باشد ، افسردگى را به همراه دارد . درباره بى‏دليل بودن اندوه حاصل از مقايسه صعودى صحبت كرديم و گفتيم كه آنچه ديگران دارند ، نعمت نيست ، بلكه وسيله امتحان آنهاست و لذا مايه برترى نيست ، تا انسان به خاطر نداشتن آن ، احساس محروميت كند .
3 . حسرت :پيامد ديگر مقايسه صعودى ، «حسرت» است . كسى كه مقايسه صعودى كرده باشد ، فهرست بلندى از نداشته‏ها را براى خود تهيه مى‏كند و به خاطر آنچه ندارد ، پيوسته افسوس مى‏خورد.
4 . حسادت : حسادت در جايى شكل مى‏گيرد كه برترى و فضيلتى در طرف مقابل باشد و اين يعنى مقايسه صعودى .
5. ناسپاسى : ناسپاسى مربوط به نعمت‏هاست . انسان موفّق ، كسى است كه از سويى از آنچه دارد ، آگاه بوده ، نسبت به آن ، شاكر باشد.
6. بى‏تابى : مربوط به سختى‏هاست. كسى كه بردبار نيست ، سختى‏ها را تحمّل نمى‏كند و بى‏تاب مى‏گردد و همين امر ، مشكل او را افزايش مى‏دهد.
7. نااميدى: شدت گرفتن مسئله ، سبب مى‏شود كه فرد از يك سو اميد خود به زندگى را از دست بدهد
8 . ناتوانى : فرد خود را در برابر ديگران ناتوان و درمانده احساس مي كند.
9 . محروميت از چشيدن حلاوت ايمان :انسان را ناراضى، شاكى و طلبكار مى‏سازد و موجب سوء ظن به خداوند مى‏گردد و همين عاملي براي بهم خوردن رابطه با خداوند مي شود.
شيوه اصلاح
براى اصلاح يك پديده بايد همه جنبه‏هاى آن را مورد توجّه قرار داد .
الف ـ مديريت انديشه
1- بايد شناخت انسان نسبت به معرفت خداوند بيشتر شود.
2- آگاه بودن به ارزش نعمت.اگر انسان آنچه را خداوند به وى داده است نعمت بداند و به ارزش آن پى ببرد ، احساس بهره‏مندى به او دست خواهد داد .
3- ايجاد احساس بهره‏مندى نمايد. صِرف داشتن يك چيز ، لذّت‏بخش نيست ؛ هنگامى وجود چيزى لذّت‏بخش مى‏شود كه انسان ، احساس بهره‏مندى پيدا كند .
اكنون روشن مى‏شود كه چرا بعضى از انسان‏ها از معرفت خدا لذّت نمى‏برند . ما چون از ارزش آن آگاه نيستيم ، احساس بهره‏مندى پيدا نمى‏كنيم و وقتى احساس بهره‏مندى نداشتيم ، از آن ، لذّت نيز نمى‏بريم و بدين‏سان ، زندگى بر ما تلخ‏تر و تلخ‏تر مى‏شود و درجه رضايت از زندگى ، بيشتر و بيشتر ، پايين مى‏آيد.
4- درك اينكه يكى از واقعيت‏هاى زندگى ، تفاوت است . هركسى در مسيرى كه قرار دارد ، از چيزهايى بهره‏مند مى‏گردد و از چيزهاى ديگرى محروم . مثلاً يك معلّم ، چيزهاى بسيارى مى‏داند ؛ ولى ممكن است از مكانيكى، كشاورزى، نقاشى، كفاشى و ... بى‏خبر باشد . اين ، هرگز عيب نيست . اين تفاوت‏ها وجود دارند و بايد با كمال شهامت، آنها را پذيرفت .
ب ـ مديريت هيجان
وقتى هيجان فرد نسبت به چيزى خو گرفته باشد ، تغيير آن به راحتى انجام نمى‏گيرد و لذا نياز به مهار و مديريت دارد. كسى كه مقايسه صعودى مى‏كند ، هنگام مشاهده زندگى‏هاى بهتر ، از زندگى ديگران خوشش مى‏آيد ، زندگى آنان او را شگفت‏زده مى‏كند ، افسوس و حسرت مى‏خورد و از زندگى خودش غمگين مى‏شود . اينها هيجان‏هاى منفى‏اى هستند كه هنگام مقايسه صعودى رخ مى‏دهند . در مديريت هيجانى بايد اين احساسات را كنترل كرد و به مرور ، آنها را زدود و تغيير داد.
هيجان‏هاى منفى مقايسه صعودى ، به دو بخش كلّى تقسيم مى‏شوند :
1- هيجان‏هاى مربوط به زندگى ديگران: زندگى ديگران خيره‏كننده است و ما را شگفت‏زده مى‏كنند و احساس خوبى نسبت به آنها پيدا مى‏كنيم.بنابراين يكى از مسائل اين است كه بايد حالت خوشايند دانستن زندگى ديگران و شگفت‏زده شدن را كنترل كرد . به خود بگوييد كه تو فقط بخشى از زندگى ديگران را مى‏بينى و از درون زندگى‏شان باخبر نيستى . اين ضرب المثل معروف را به ياد آور كه مى‏گويند : «مرغ همسايه ، غاز است» . همه زندگى ديگران اين نيست كه تو مى‏بينى . معلوم نيست بخش‏هاى ديگر زندگى آنان چگونه است و معلوم نيست «باطن اين ظاهر آراسته چيست ...» .
2- هيجان‏هاى مربوط به زندگى خود: كسى كه زندگى خود را با زندگى‏هاى بهتر مقايسه مى‏كند ، از زندگى خودش سرد ، دلگير و اندوهگين مى‏شود و دچار حسرت و افسوس مى‏شود . اين مقايسه ، مبتنى بر يك مقايسه منطقى و همه‏جانبه نيست . معمولاً نقطه‏هاى مثبت زندگى ديگران را با نقاط منفى زندگى خود مقايسه مى‏كنيم و در هر دو سوى مقايسه ، افراط مى‏شود . نتيجه آن ، گذشته از شگفت‏زدگى نسبت به زندگى ديگران، غمگينى نسبت به زندگى خود است . براى رسيدن به زندگى بهتر بايد اين بخش هيجان‏ها را نيز مديريت كرد .
ج ـ مديريت رفتار
تغيير رفتار خود ، عاملى است كه به اصلاح وضعيت فرد ، كمك مى‏كند . هر پديده‏اى واكنش‏هاى رفتارى خاص خود را دارد . مقايسه صعودى ، از «نگاه كردن و چشم دوختن» آغاز مى‏شود . برخى عادت دارند كه به دنبال زندگى‏هاى برتر و برترى‏هاى ديگران بگردند و به هرچه برترى است چشم بدوزند و با وضع خود مقايسه كنند . براى اصلاح مقايسه صعودى بايد اين رفتارها را تغيير داد .
مسئله ديگر ، تغيير ادبيات سخن گفتن است . يكى از ويژگى‏هاى مقايسه صعودى ، «اى كاش ...» گفتن است . براى تغيير در وضعيت خود و جلوگيرى از مقايسه صعودى ، بايد نوع سخن گفتن را تغيير داد .
نكات عملي
1- خود را هر چه بيشتر بشناسيد.سعي كنيد آگاهى و شناخت از استعدادها، توانمندى‏هاى فكرى و عملى خويش و ارزشهاى اخلاقى و انسانى موجود در خود پيدا نماييد. شما نياز به كسب و شناسايي نقاط مثبت خود داريد و سپس لازم است مهارتهاي ضروري را در اين قسمت رعايت نمايد.يعني شما هر چه نقاط مثبت خودتان را بيشتر شناسايي كنيد به اين معناست كه مصالح و مواد بيشتري جهت بازسازي ضعفهاي خود در اختيار داريد.اگرچه اين روش ديرتر به نتيجه مي رسد، اما نتيجه مطلوبتر است.
2- اهل ريسك باشيد يعنى بر تجربيات خود بيفزاييد و از شكست نهراسيد. اجازه ندهيد روحيه قبلي بر شما حاكم باشد.
3- شكست‏هاى گذشته را فراموش كنيد اگر تصور نامطلوبى از گذشته خود داريد و يا در انجام كارى شكست خورده‏ايد آن را به دست فراموشى بسپاريد زيرا يادآورى شكست اجازه نمى‏دهد به حقيقت كنونى خود واقف شويد.
4- موفقيت‏هاى خود را به يادآوريد و براى آن به خود پاداش دهيد.
5- خود را با ديگران مقايسه نكنيد هيچ گاه خود يا موفقيتها و شكستهاى خود را با ديگران مقايسه نكنيد چون هر فردى داراى شرايط و موقعيتهاى خاص و امكانات، توامنديهاو نقاط ضعف و قوت ويژه‏اى مى‏باشد همواره با خودتان رقابت كنيد.
6- به خود تلقين كنيد كه مي توانم
7- از انتقاد زياد نسبت به خود بپرهيزيد و بى‏جهت خود را سرزنش نكنيد.
8- در مقابل ديگران ابراز وجود نماييد و اجازه ندهيد آنها شما را فردي ضعيف بدانند.
9- قسمتى از برنامه‏هاى روزانه و هفتگى‏تان را به ورزشهاى جمعى مثل (فوتبال، واليبال، بسكتبال، هندبال و..) اختصاص دهيد.
10- برخى از مسائل شما ناشى از احساس تنهايى و عدم ارتباط اجتماعى مى‏باشد بنابراين پيشنهاد مى‏شود روابط صميمانه‏تر و نزديكتر با اقوام و دوستان و آشنايان خود داشته باشيد.
11- در تمام اين مراحل به خدا توكل كنيد و به ياد او باشيد زيرا با ياد خدا و توكل به خدا انسان چون قطره‏اى كه به اقيانوس بيكران متصل شود خود را هم اقيانوس و بزرگ مى‏بيند.

نویسنده:حامد محقق زاده

منبع: