-
2013_04_30, 13:37
بالا |
پست 1
مقايسه با دیگران
مطمئنا بشر به خاطر اجتماعى بودنش ، در جامعهاى زندگى مىكند كه همه افراد آن ، از يك سطح اجتماعى برابرى ، برخوردار نيستند . تفاوت سطح زندگىها يك واقعيت اجتماعى است . اين واقعيت ، پديده مقايسه اجتماعى را به وجود مىآورد . مقايسه اجتماعى يعنى سنجش موقعيت خود ، با وضعيت ديگران.افراد معمولا در مقايسه خود از دو نوع مقايسه استفاده مي نمايند
1- مقايسه صعودى: اين مقايسه زماني است كه هدف مقايسه ، در سطح بالاترى باشد. يعنى سنجش وضعيت خود با كسانى كه در موقعيت برترى قرار دارند. اگر از مقايسه صعودى در امور مادى استفاده شود ، سطح رضايت از زندگى كاهش مىيابد كه مىتوان آن را مقايسه كاهنده ناميد.
2- مقايسه نزولى : اين مقايسه زماني است كه هدف مقايسه ، در سطح پايينترى باشد. يعنى سنجش وضعيت خود با كسانى كه در موقعيت پايينترى قرار دارند. اگر از مقايسه نزولى استفاده شود ، سطح رضايت از زندگى افزايش مىيابد كه مقايسه افزاينده ناميده مىشود.
با توجه به كلمات شما مي توان دريافت كه مقايسه شما از نوع اول است و همين عاملي براي حقارت در برابر ديگران مي باشد.البته در شرايطي اين مقايسه مي تواند عاملي براي پيشرفت و رقابت با ديگران شود لذا بايد كاربرد هر مقايسه را به درستى شناخت و آن را در جاى خود به كار برد و از استفاده نابه جاى آن ، خوددارى كرد ، تا سطح رضايت از زندگى افزايش يابد و زندگى ، قرين موفقيت گردد و بشر از زندگى خود لذّت ببرد.
كاركرد روانى مقايسه صعودى
1- بي توجه بودن به داشته ها: اگر انسان به داشتههاى خود توجّه كند و از آنها لذّت ببرد ، راحتتر مىتواند نداشتهها را تحمّل كند . اما اگر كسى داشتههاى خود را نبيند ، زندگى را يكسره محروميت مىداند
2- بزرگنمايى داشتههاى ديگران. كسى كه قد متوسّط دارد، در كنار كسى كه كوتاه قد است، بلند قد ارزيابى مىشود. مقايسه صعودى در مال و ثروت نيز موجب مىشود كه زندگى فرد، بيش از آنچه هست ارزيابى گردد
پيامدهاى مقايسه صعودى
1 . اندوه :مقايسه صعودى ، كاستىها را نشان مىدهد و به دنبال آن ، موجب احساس محروميت مىشود و اين احساس نيز حزن و اندوه را به دنبال دارد .
2 . افسردگى : اندوهى كه بىدليل ، شديد و طولانى باشد ، افسردگى را به همراه دارد . درباره بىدليل بودن اندوه حاصل از مقايسه صعودى صحبت كرديم و گفتيم كه آنچه ديگران دارند ، نعمت نيست ، بلكه وسيله امتحان آنهاست و لذا مايه برترى نيست ، تا انسان به خاطر نداشتن آن ، احساس محروميت كند .
3 . حسرت :پيامد ديگر مقايسه صعودى ، «حسرت» است . كسى كه مقايسه صعودى كرده باشد ، فهرست بلندى از نداشتهها را براى خود تهيه مىكند و به خاطر آنچه ندارد ، پيوسته افسوس مىخورد.
4 . حسادت : حسادت در جايى شكل مىگيرد كه برترى و فضيلتى در طرف مقابل باشد و اين يعنى مقايسه صعودى .
5. ناسپاسى : ناسپاسى مربوط به نعمتهاست . انسان موفّق ، كسى است كه از سويى از آنچه دارد ، آگاه بوده ، نسبت به آن ، شاكر باشد.
6. بىتابى : مربوط به سختىهاست. كسى كه بردبار نيست ، سختىها را تحمّل نمىكند و بىتاب مىگردد و همين امر ، مشكل او را افزايش مىدهد.
7. نااميدى: شدت گرفتن مسئله ، سبب مىشود كه فرد از يك سو اميد خود به زندگى را از دست بدهد
8 . ناتوانى : فرد خود را در برابر ديگران ناتوان و درمانده احساس مي كند.
9 . محروميت از چشيدن حلاوت ايمان :انسان را ناراضى، شاكى و طلبكار مىسازد و موجب سوء ظن به خداوند مىگردد و همين عاملي براي بهم خوردن رابطه با خداوند مي شود.
شيوه اصلاح
براى اصلاح يك پديده بايد همه جنبههاى آن را مورد توجّه قرار داد .
الف ـ مديريت انديشه
1- بايد شناخت انسان نسبت به معرفت خداوند بيشتر شود.
2- آگاه بودن به ارزش نعمت.اگر انسان آنچه را خداوند به وى داده است نعمت بداند و به ارزش آن پى ببرد ، احساس بهرهمندى به او دست خواهد داد .
3- ايجاد احساس بهرهمندى نمايد. صِرف داشتن يك چيز ، لذّتبخش نيست ؛ هنگامى وجود چيزى لذّتبخش مىشود كه انسان ، احساس بهرهمندى پيدا كند .
اكنون روشن مىشود كه چرا بعضى از انسانها از معرفت خدا لذّت نمىبرند . ما چون از ارزش آن آگاه نيستيم ، احساس بهرهمندى پيدا نمىكنيم و وقتى احساس بهرهمندى نداشتيم ، از آن ، لذّت نيز نمىبريم و بدينسان ، زندگى بر ما تلختر و تلختر مىشود و درجه رضايت از زندگى ، بيشتر و بيشتر ، پايين مىآيد.
4- درك اينكه يكى از واقعيتهاى زندگى ، تفاوت است . هركسى در مسيرى كه قرار دارد ، از چيزهايى بهرهمند مىگردد و از چيزهاى ديگرى محروم . مثلاً يك معلّم ، چيزهاى بسيارى مىداند ؛ ولى ممكن است از مكانيكى، كشاورزى، نقاشى، كفاشى و ... بىخبر باشد . اين ، هرگز عيب نيست . اين تفاوتها وجود دارند و بايد با كمال شهامت، آنها را پذيرفت .
ب ـ مديريت هيجان
وقتى هيجان فرد نسبت به چيزى خو گرفته باشد ، تغيير آن به راحتى انجام نمىگيرد و لذا نياز به مهار و مديريت دارد. كسى كه مقايسه صعودى مىكند ، هنگام مشاهده زندگىهاى بهتر ، از زندگى ديگران خوشش مىآيد ، زندگى آنان او را شگفتزده مىكند ، افسوس و حسرت مىخورد و از زندگى خودش غمگين مىشود . اينها هيجانهاى منفىاى هستند كه هنگام مقايسه صعودى رخ مىدهند . در مديريت هيجانى بايد اين احساسات را كنترل كرد و به مرور ، آنها را زدود و تغيير داد.
هيجانهاى منفى مقايسه صعودى ، به دو بخش كلّى تقسيم مىشوند :
1- هيجانهاى مربوط به زندگى ديگران: زندگى ديگران خيرهكننده است و ما را شگفتزده مىكنند و احساس خوبى نسبت به آنها پيدا مىكنيم.بنابراين يكى از مسائل اين است كه بايد حالت خوشايند دانستن زندگى ديگران و شگفتزده شدن را كنترل كرد . به خود بگوييد كه تو فقط بخشى از زندگى ديگران را مىبينى و از درون زندگىشان باخبر نيستى . اين ضرب المثل معروف را به ياد آور كه مىگويند : «مرغ همسايه ، غاز است» . همه زندگى ديگران اين نيست كه تو مىبينى . معلوم نيست بخشهاى ديگر زندگى آنان چگونه است و معلوم نيست «باطن اين ظاهر آراسته چيست ...» .
2- هيجانهاى مربوط به زندگى خود: كسى كه زندگى خود را با زندگىهاى بهتر مقايسه مىكند ، از زندگى خودش سرد ، دلگير و اندوهگين مىشود و دچار حسرت و افسوس مىشود . اين مقايسه ، مبتنى بر يك مقايسه منطقى و همهجانبه نيست . معمولاً نقطههاى مثبت زندگى ديگران را با نقاط منفى زندگى خود مقايسه مىكنيم و در هر دو سوى مقايسه ، افراط مىشود . نتيجه آن ، گذشته از شگفتزدگى نسبت به زندگى ديگران، غمگينى نسبت به زندگى خود است . براى رسيدن به زندگى بهتر بايد اين بخش هيجانها را نيز مديريت كرد .
ج ـ مديريت رفتار
تغيير رفتار خود ، عاملى است كه به اصلاح وضعيت فرد ، كمك مىكند . هر پديدهاى واكنشهاى رفتارى خاص خود را دارد . مقايسه صعودى ، از «نگاه كردن و چشم دوختن» آغاز مىشود . برخى عادت دارند كه به دنبال زندگىهاى برتر و برترىهاى ديگران بگردند و به هرچه برترى است چشم بدوزند و با وضع خود مقايسه كنند . براى اصلاح مقايسه صعودى بايد اين رفتارها را تغيير داد .
مسئله ديگر ، تغيير ادبيات سخن گفتن است . يكى از ويژگىهاى مقايسه صعودى ، «اى كاش ...» گفتن است . براى تغيير در وضعيت خود و جلوگيرى از مقايسه صعودى ، بايد نوع سخن گفتن را تغيير داد .
نكات عملي
1- خود را هر چه بيشتر بشناسيد.سعي كنيد آگاهى و شناخت از استعدادها، توانمندىهاى فكرى و عملى خويش و ارزشهاى اخلاقى و انسانى موجود در خود پيدا نماييد. شما نياز به كسب و شناسايي نقاط مثبت خود داريد و سپس لازم است مهارتهاي ضروري را در اين قسمت رعايت نمايد.يعني شما هر چه نقاط مثبت خودتان را بيشتر شناسايي كنيد به اين معناست كه مصالح و مواد بيشتري جهت بازسازي ضعفهاي خود در اختيار داريد.اگرچه اين روش ديرتر به نتيجه مي رسد، اما نتيجه مطلوبتر است.
2- اهل ريسك باشيد يعنى بر تجربيات خود بيفزاييد و از شكست نهراسيد. اجازه ندهيد روحيه قبلي بر شما حاكم باشد.
3- شكستهاى گذشته را فراموش كنيد اگر تصور نامطلوبى از گذشته خود داريد و يا در انجام كارى شكست خوردهايد آن را به دست فراموشى بسپاريد زيرا يادآورى شكست اجازه نمىدهد به حقيقت كنونى خود واقف شويد.
4- موفقيتهاى خود را به يادآوريد و براى آن به خود پاداش دهيد.
5- خود را با ديگران مقايسه نكنيد هيچ گاه خود يا موفقيتها و شكستهاى خود را با ديگران مقايسه نكنيد چون هر فردى داراى شرايط و موقعيتهاى خاص و امكانات، توامنديهاو نقاط ضعف و قوت ويژهاى مىباشد همواره با خودتان رقابت كنيد.
6- به خود تلقين كنيد كه مي توانم
7- از انتقاد زياد نسبت به خود بپرهيزيد و بىجهت خود را سرزنش نكنيد.
8- در مقابل ديگران ابراز وجود نماييد و اجازه ندهيد آنها شما را فردي ضعيف بدانند.
9- قسمتى از برنامههاى روزانه و هفتگىتان را به ورزشهاى جمعى مثل (فوتبال، واليبال، بسكتبال، هندبال و..) اختصاص دهيد.
10- برخى از مسائل شما ناشى از احساس تنهايى و عدم ارتباط اجتماعى مىباشد بنابراين پيشنهاد مىشود روابط صميمانهتر و نزديكتر با اقوام و دوستان و آشنايان خود داشته باشيد.
11- در تمام اين مراحل به خدا توكل كنيد و به ياد او باشيد زيرا با ياد خدا و توكل به خدا انسان چون قطرهاى كه به اقيانوس بيكران متصل شود خود را هم اقيانوس و بزرگ مىبيند.
نویسنده:حامد محقق زاده
منبع:
-