سلام
مدتیه توی دانشگاه یه اقای جوونی اطرافه منه من یکم بهش شک کرده بودم.یه روز اومد جلو وخواست که باهام حرف بزنه ولی من گفتم باهاش حرفی ندارم تا اینکه تو خیابون جلومو گرفت وحرفشو زد گفت که ازم خوشش میاد ودوستم داره ازاین حرفا منم گفتم اهل دوستی وارتباط نیستم اونم گفت ارتباط نمی خواد واز همین سنگینی ووقارمن خوشش اومده خلاصه این اقا ول کن ماجرا نیست وهردفه که پسش میزنم باز میاد جلو من باید چکارکنم لطفا راهنماییم کنید