نمایش نتایج: از 1 تا 5 از 5

موضوع: کوتاه اما پر معنی.لطفا بخونیدش .مطمعنم به فکر فرو میبردتون

1310
  1. بالا | پست 1
    محیا مودت

    کوتاه اما پر معنی.لطفا بخونیدش .مطمعنم به فکر فرو میبردتون

    زن : مگه اینجا مدرسه دولتی نیست !؟
    مدیر : اگه دولتی نبود که می گفتم یک میلیون تومن بریز!
    زن : آقا آخه مدارس دولتی نباید شهریه بگیرن!
    مدیر : این که شهریه نیست اسمش همیاریه !!!
    زن : اسمش هر چی هست. تلویزیون گفته به همه مدارس بخشنامه شده که مدارس دولتی هیچگونه وجهی نمیتونن دریافت کنن.
    مدیر : [size=200%]خب برو اسم بچت را تو تلویزیون بنویس!! اینقدر هم وقت منو نگیر…[/size]
    زن : آقای مدیر من دو تا بچه یتیم دارم! آخه از کجا بیارم ؟!!
    مدیر :[size=200%] خانم محترم! وقتی وارد اینجا شدی رو تابلوش نوشته بود یتیم خونه یا مدرسه؟![/size] آقای مستخدم، این خانم رو به بیرون راهنمایی کن!!!
    زن با چشمهای پر اشک منتظر اتوبوس واحد بود، اتومبیل مدل بالائی ترمز کرد و زن سوار شد … روزنامه ای که روی صندلی جا مانده بود رو برداشت و بهش خیره شد: کمیته مبارزه با فقر در جلسه امروز … ستاد مبارزه با بیسوادی … تیتر درشت بالای صفحه نوشته بود: با 200000 زن خیابانی چه می کنید؟!! زن با خودکاری که از کیفش بیرون آورده بود عدد را تصحیح کرد:
    با 200001 زن خیابانی چه می کنید ؟!!
    ==============================================
    پی نوشت: فاحشه را خدا فاحشه نیافرید؛ آنانکه در شهر نان قسمت میکنند، او را لنگ نان گذاشته اند، تا هر زمان لنگ هماغوشی ماندند، او را به نانی بخرند "صادق هدایت”

  2. بالا | پست 2
    محیا مودت

    RE: کوتاه اما پر معنی.لطفا بخونیدش .مطمعنم به فکر فرو میبردتون

    مرسی از اینکه خوندید /واقعا چه فعالید

  3. بالا | پست 3
    محیا مودت

    RE: کوتاه اما پر معنی.لطفا بخونیدش .مطمعنم به فکر فرو میبردتون

    مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‏ های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت:...من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یک جعبه به دست او داد. پسر، کنجکاو ولی نا امید، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت: با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من می دهی؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد. سال ها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده. یک روز به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید. هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد. اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد. در کنار آن، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت. روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده است.

  4. بالا | پست 4
    ناظم همیاری

    عنوان کاربر
    ناظم مدیر
    تاریخ عضویت
    February_2011
    شماره عضویت
    202
    نوشته ها
    567
    سپاس
    841
    702
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: کوتاه اما پر معنی.لطفا بخونیدش .مطمعنم به فکر فرو میبردتون

    متن اولی راجع بهش قبلا بحث شده بود گمونم مطلبش پاک شده شما اون موقع ها نبودین

    چه بحثیم بود

    زیاد نویسنده جالبی نیست صادق هدایت

  5. بالا | پست 5
    کاربر همیاری

    عنوان کاربر
    کاربر همیاری
    تاریخ عضویت
    April_2013
    شماره عضویت
    5222
    نوشته ها
    141
    سپاس
    0
    11
    دریافت
    0
    آپلودها
    0

    RE: کوتاه اما پر معنی.لطفا بخونیدش .مطمعنم به فکر فرو میبردتون

    کاش ما انقدر زود قضاوت نمی کردیم

کاربران دعوت شده

© تمامی حقوق برای همیاری ایران محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد