-
2013_03_26, 17:10
بالا |
پست 1
تفاوت عشق با ازدواج
جملات خواندني: تفاوت عشق با ازدواج
یک روز پدر بزرگم برام يه کتاب دستنويس آورد. کتابي که بسيار گرون قيمت بود، و با ارزش. وقتي به من داد، تأکيد کرد که اين کتاب مال توئه، مال خود خودته، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا بايد چنين هديه با ارزشي رو بيهيچ مناسبتي به من بده. من اون کتاب رو گرفتم و يه جايي پنهونش کردم، چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندي؟ گفتم نه. وقتي ازم پرسيد چرا؟ گفتم: گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندي زد و رفت. همون روز عصر با يک کپي از روزنامه همون زمان که تنها نشريه بود برگشت اومد خونة ما و روزنامه رو گذاشت روي ميز، من داشتم نگاهي بهش ميانداختم که گفت اين مال من نيست امانته بايد ببرمش. به محض گفتن اين حرف شروع کردم با اشتياق تمام صفحههاش رو ورق زدن و سعي ميکردم از هر صفحهاي حداقل يک مطلب رو بخونم. در آخرين لحظه که پدر بزرگ ميخواست از خونه بره بيرون تقريبا" به زور اون روزنامه رو از دستم بيرون کشيد و رفت. فقط چند روز طول کشيد که اومد پيشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و روزنامه ميمونه، يک اطمينان برات درست ميکنه که اين زن يا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر ميکني هميشه وقت دارم بهش محبت کنم، هميشه وقت هست که دلش رو به دست بيارم، هميشه ميتونم شام دعوتش کنم اگر الان يادم رفت يک شاخه گل به عنوان هديه بهش بدم، حتما" در فرصت بعدي اين کار رو ميکنم. حتي اگر هرچقدر اون آدم باارزش باشه مثل اون کتاب نفيس و قيمتي، اما وقتي که اين باور در تونيست که اين آدم مال منه، و هر لحظه فکر ميکني که خوب اين که تعهدي نداره ميتونه به راحتي دل بکنه و بره مثل يه شيء با ارزش ازش نگهداري ميکني و هميشه ولع داري که تا جايي که ممکنه ازش لذت ببري شايد فردا ديگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه حتي اگر هم هيچ ارزش قيمتي نداشته باشه... و این تفاوت عشق است با ازدواج
منبع:سایت دنیای روانشناسی
-