سلام
دختری 26 ساله ولیسانسه هستم که برخلاف سنم هنوز بزرگ نشدم
دوست ندارم نفس بکشم و دیگه خسته شدم و دلم میخاد یک ماشین با سرعت از من بگذره و دیگه نفس نکشم
راستش دچار اشتباه شدم . من و یک پسره سه سال از من کوچکتر بهم علاقه مند شدیم و شرایط ازدواج را در حال حاضر نداره و از طرفی هم خانواده ها در جریانند و میگن در آینده دچار مشکل میشیم و تمام مشکلات سر راهمون را از مسائل اخلاقی و جنسی و.....راهم میدونیم ولی باز نتونستیم خودموون را قانع کنیم . پیش دخترا تو محیط کار رفاقتمون و پیشنهاد ازدواجش را مخفی کردیم ولی پشتمون حرف و حدیث زیاد در آمد و همه فقط دنبال اینن که بدونن ما با هم رفیق هستیم یا نه و این همه حرف من را نابود کرده . اگر هم شرایط ازدواج محیا بشه بازهم درواقع مهر تایید زدیم به حرفهایی که پشت سرمون بوده . حالا چه کنم ؟از فکر کردن خستم . حتی از محیط کارکه با هم بودیم آمدم بیرون و الان چهارماهه که دیگه همدیگر را ندیدیم ولی باز هم علاقه هست و حرفهای پشتمون هم هست . چکنم با حرف و حدیث و علاقه ام ؟