-
2013_04_16, 15:54
بالا |
پست 1
فرضیهآفرینی
فرضیهآفرینی
نخستین گام در هر طرح پژوهشی، پیشنهاد فرضیه در زمینهٔ موضوع بررسی است. برای مثال، اگر موضوع بررسی، یادزدودگی کودکی باشد میتوان این فرضیه را مطرح کرد که افراد هنگامی میتوانند خاطرات بیشتری از نخستین سالهای زندگی با خانوادهٔ خود بهیاد آورند که در محل اصلی وقوع آن رویدادها - مثلاً محل سکونت خانواده - قرار گیرند. اما پژوهشگر از چه راهی به فرضیه دست مییابد؟ برای این کار نمیتوان نسخهای پیچید، ولی خاستگاههای فرضیههای باور عبارتند از: الف- باید مشاهدهگر تیزبین وضعیتهائی بود که بهطور طبیعی روی میدهند. برای مثال، شاید ملاحظه کرده باشید که وقتی به خانهٔ پدری خود برمیگردید وقایع دورهٔ دبیرستان را بهتر بهخاطر میآورید؛ ب- باید کاوشگر نوشتههای علمی مربوط به موضوع بود. به این ترتیب ممکن است شرح آزمایشهائی را خوانده باشید که در آنها اثربخشی نشانههای گوناگون در فراخوانی خاطرات قدیمی بررسی شده است. دربارهٔ اینکه براساس چنین اطلاعاتی چگونه میتوان فرضیهای ارائه کرد. چیز زیادی نمیدانیم. در اینجا عملی خلاق مطرح است و متأسفانه هنوز روانشناسی چندان پیشرفتی در مطالعهٔ تفکر خلاق و علمی نداشته است (سیمون، ۱۹۸۹).
باید توجه داشت که فرضیه علمی از مشاهدات مبتنی بر عقل سلیم فراتر میرود. عقل سلیم ممکن است حکم کند که 'هنگامی خاطرات بهتر به یاد میآیند که از نشانههای درست استفاده شود.' اما بدون در دست داشتن تعریف مشخص از کلمهٔ 'درست' نمیتوان ادعای فوق را به شیوهٔ علمی آزمون کرد. در این مورد، پیشاپیش نمیدانیم که چه نشانههائی به یادآوری بهتر میانجامند.
هرچند چیز زیادی دربارهٔ شیوههای تدوین فرضیههای خلاق نمیدانیم، اما دربارهٔ روشهای آزمون علمی فرضیهها مطالب زیادی در دست است. در اینجا مقصود از کلمهٔ 'علمی' این است که روشهای گردآوری دادهها الف- ناسوگیرانه (unbiased)اند، به این معنی که به نفع این یا آن فرضیه عمل نمیکنند، و ب- پایائی (reliability) دارند، به این معنی که اگر افراد واجد صلاحیتی همان مشاهدات را تکرار کنند، به نتایج همانند میرسند. هرچند برخی از این روشها در ارتباط با رویکردهای معینی بهکار میروند، با این حال، هر روشی در همهٔ رویکردها قابل استفاده است. تنها استثناء بر این قاعده، این است که برخی روانشناسان پدیدارشناس، روشهای علمی را بهکلی مردود میدانند.
روانشناسی هیلگارد-فصل اول
ویستا
-