-
2013_04_22, 14:47
بالا |
پست 1
-
-
2013_04_22, 14:57
بالا |
پست 2
RE: درگیری های ذهن من
سلام دوست گرامی
الان شما دقیقا برای همسرتون راه کار میخواید یا برای خودتون؟
همسرتون هم نظر شما رو دارن در این رابطه؟(کمی بیشتر در این باره توضیح بدید)
آیا با همسر برادرتون هم مشکلی داشتید یا دارید؟اگر مشکلی دارید به چه علتیه؟
آیا تنها با برادرتون مشکل دارید؟
-
-
2013_04_22, 15:00
بالا |
پست 3
RE: درگیری های ذهن من
سلام.من راه کار واسه خودم میخوام.شوهرم هم این بی محلیارو متوجه شده.اما سعی کردم دائم این کارهارو توجیه کنم اما بالاخره احساس سر خوردگی بهش دست داده. با خانم برادرم خوب هستم و باهاش مشکلی ندارم.
-
-
2013_04_24, 15:28
بالا |
پست 4
RE: درگیری های ذهن من
سلام به همه دوستان و مشاورین عزیز :
کسی نمی خواد منو راهنمایی کنه؟
با تشکر از همه شما
-
-
2013_04_24, 17:32
بالا |
پست 5
RE: درگیری های ذهن من
شما فکر میکنید اگر به این رفتارها ادامه بدید چه اتفاقی میفته؟
درواقع منتظر این هستید که در قبال این برخوردها برادرتون تغییر کنن؟به نظرتون موثره؟
یا اینکه میخواید به ایشون هم بد بگذره و از این دوران ابتدای آشناییشون با همسرشون لذتی نبرن و مشکل داشته باشن؟به نظرتون همسر برادرتون چقدر در این قضیه سهم داشتن و دارن که حالا باید بخاطر این مشکل ، زندگیشونو اونطور که میخوان شروع نکنن؟
الان برادر شما با همسرتون بهترن؟
-
-
2013_04_27, 18:45
بالا |
پست 6
RE: درگیری های ذهن من
سلام دوست عزیز
یه چیزی از من داشته باش
زندگی مشترک 99% نداریم باید 100% باشه
شوهرت باید برات اولین و مهترین باشه البته اگه دوستش داری و با معیارهایی که داری سازگاره
یادت باشه بعد از ازدواج تنها کسی که برات میمونه همسرته
برادرت - خواهرت ازدواج میکنن و ممکنه حتی بترسن که تو مایه اذیت و ازار خانوادشون بشی و مطمئن باش رهات میکنن
والدین هم که مشخصه پیر میشن و محتاجت میشن
و اما رفتار برادرت بخاطر این بوده که از رفتنت احساس تنهایی میکرده و حالا که یه تکیه گاه داره و ازدواج کرده دیگه ارتباطش هر روز با شوهرت بهتر میشه اینو به تجربه بارها دیدم چون دیگه همسرش براش مهمه و به اون تکیه میکنه نه به تو و حتی برای اینکه کاری بهش نداشته باشی به شوهرت احترام خاصی هم ممکنه بزاره و اصلا ممکنه براش مهم نباشی
با تمام چیزهایی که ازت دستگیرم شد قول شرف میدم همه چیز درست میشه که باورت نشه و یه روز یه پیام خصوصی میدی و منو خوشحال میکنی
زود تر سر و سامان بگیرید و سرخونه و زندگی خودتون باشید ولی بابت این اگه شوهرت توان مالی نداره بهش فشار نیار همسرش باش نه همسایه اش همسفرش باش نه همراهش یعنی مبدا و مقصدتون با هم یکی باشه نه اینکه یه مسیری رو با هم همراهی کنید
و یادت باشه ازدواج یعنی اینکه دو نفر مشکلاتشون میرزن روی هم و از اینکه با هم مشکلات رو حل میکنن احساس خوبی دارن که شاید بشه بهش گفت خوشبختی و یادت باشه تا 10 مشکل حل بشه 20 تا دیگه ریز و درشت اضافه شده
اینجاس که میگن
گر همسفر عشق شدی مرد خطر باش هم منتظره حادثه هم فکر خطر باش
درست میشه بهت قول دادم
شاد باشید و خوش خبر
-
-
2013_05_04, 14:18
بالا |
پست 7
RE: درگیری های ذهن من
همش دوس دارم یه کاری کنم که برادرم بفهمه که اشتباه می کرده و اعتراف کنه به این موضوع.خانم برادرمو دوست دارم اما از این همه دخالتای برادرم کفرم می گیره.من و شوهرم وقتی تو رختخواب می ریم یه خرده با هم شوخی و صحبت می کنیم.این هفته وقتی خونه پدرم بودیم برادرم گفت چرا با هم شوخی می کنید.من بدم میاد
. نمی دونم باید به چه چیز ما دیگه دخالت کنه.یکی نیست بهش بگه تو دوست نداری خب با خانمت شوخی نکن.
. واقعا نمی دونم چطور بهش بفهمونم که زندگی من نباید باب میل تو باشه و همه با هم فرق دارن
-
-
2013_05_04, 14:43
بالا |
پست 8
RE: درگیری های ذهن من
سلام
برادرتون بعداز ازدواجشون هم این مشکل رو با شما دارند؟
-
-
2013_05_06, 08:57
بالا |
پست 9
RE: درگیری های ذهن من
نه.مشکل من همین جاست.1 ماه قبل از ازدواجش رویه اشو تغییر داد.حتما الان خانمش رفتارشو ببینه فکر می کنه که چقدر برادرم با شوهرم دوستان خوبین.اما نمی دونه برادرم نمی تونست واسه 10 دقیقه رد هم شوهرمو تحمل کنه.
-
-
2013_05_13, 12:03
بالا |
پست 10
RE: درگیری های ذهن من
عزیزم به نظرم این خیلی خوبه که شماخودتون باهم خوبید خب برخوردهای اون برمیگرده به شخصیتش درسته شما باید زندگی خودتونو داشته باشید اما اگه میبینی اون بعدش لحظات رو براتون سخت میکنه خب جلو لون خیلی از رفتارها رو که میبینی روش حساسه انجام نداده نه بخاطر اون بخاطر آرامش خودت
مثلا همون شوخی تو رختخواب
-